بازآمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ آدم‌خوار را، چنگال و دندان بشکنم

از شاه بی‌آغاز من، پران شدم چون باز، من
تا جغد طوطی‌خوار را، در دیر ویران بشکنم

ز آغاز عهدی کرده‌ام، کاین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان، گر عهد و پیمان بشکنم

امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردن‌کشان، در پیش سلطان بشکنم

روزی دو باغ طاغیان، گر سبز بینی غم مخور
چون اصل‌های بیخشان، از راه پنهان بشکنم

چون در کف سلطان شدم، یک حبه بودم کان شدم
گر در ترازویم نهی، می‌دان که میزان بشکنم

گر پاسبان گوید که هی، بر وی بریزم جام می
دربان اگر دستم کشد، من دست دربان بشکنم

چرخ ار نگردد گرد دل، از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند، گردون گردان بشکنم

نی نی منم سرخوان تو، سرخیل مهمانان تو
جامی دو بر مهمان کنم، تا شرم مهمان بشکنم

ای که میان جان من، تلقین شعرم می‌کنی
گر تن زنم خامش کنم، ترسم که فرمان بشکنم

از شمس تبریزی اگر، باده رسد مستم کند
من لاابالی‌وار خود، استون کیوان بشکنم


مولوی، دیوان شمس، با تلخیص.
نخستین روز سال ۹۸.

سال نو را، به اعضای کانال "از زبان مشاور" و همه خوانندگان خوبمان، خجسته‌باش می‌گوییم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زندگی زنده است مرجع کمیک Tony titanydo WebSite ساچی فروشگاه اینترنی میلیونر شو از سمت مشرق مطالب روز ممبران تصفیه آب صنعتی انجمن تفریحی حد و حدود