کتابهای ما را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ببینید:
۱. انتشارات نوراهرا:
ناشران عمومی، راهروی 4، غرفه 26.
۲. بوستان کتاب.
بخش: عمومی، سالن: 1، راهرو: 3، غرفه: 30
۳. نشر خادمالرضا.
بخش: عمومی، سالن: 4، راهرو: 23، غرفه: 33
۴. بهنشر.
بخش: عمومی، سالن: 1، راهرو: 7، غرفه: 22
۵. انتشارات انصاریان.
۶. نشر عطش.
این مطلب ویرایش و تکمیل میشود.
گفت و گوی دعبل نیوز با حجتالاسلام سیدمحمدکاظم شمس:
تعداد زیاد، آثار درخشان کم
کتابسال عاشورا کار موثری برای تشویق مولفین است
تشویق ابزارهای گوناگونی دارد که یکی از آنها ابزار حمایتی است و جشنوارههایی که برگزار میشود از جمله در جایزه کتاب سال عاشورا
معرفی آثار از سوی رسانه ها نیز بسیار مهم است و در زمینه اطلاعرسانی بسیار ضعیف است. در حالی که باید تازههای نشر معرفی شوند
یکی از کارهایی که باید انجام شود به جای اینکه عنوان کنیم جوایز در سطوح مختلف یک، دو و سه اهدا می شود، قدری این بازه را گسترش دهیم.
وقتی به نمایشگاه کتاب مراجعه میکنیم با ازدحام جمعیت روبه رو هستیم و با یک پارادوکس مواجه میشویم که از یک طرف میگوییم کتابخوان کم است و از طرفی ازدحام در سالنهای نمایشگاه کتاب وجود دارد.
ازدحام جمعیت به این دلیل است که کتابی که مخاطب نیاز و یا علاقه دارد را حداقل در نمایشگاه کتاب تهران خواهد یافت.
این سؤال مطرح است که چرا این اتفاق در طول سال رخ نمی دهد؟
ویترین کتاب نداریم
باید حداقل در کلانشهرها کتابفروشیهای بزرگ حاوی حداقل 50 هزار عنوان کتاب داشته باشیم تا کسی که در شهرستانها زندگی می کند و میخواهد کتاب مورد نیازش را تهیه کند به نزدیکترین کلان شهر محل زندگی اش مراجعه کرده و کتابش را خریداری کند.
ادامه مطلب در پایگاه اطلاعرسانی کتاب ناب
http://www.ketabenaab.com/1398/02/04
ترجیعبندی شیرین از شاعر جوان یزدی ندوشنی؛ محمد نظری ندوشن:
دائم از غصه میزنم بر سر
زندگی مشکل است بیدلبر
دوستانم پدر شدند ولی
بنده هستم هنوز بیهمسر
پیرمردی مجردم، که همه
میدهندم نشان به یکدیگر
وای بر من، خروس با مرغ است
شدهام از خروس هم کمتر
نه جگر دارم و نه دندانی
بس که دندان گذاشتم به جگر
گرچه در بین جمع خاموشم
دارم آتش به زیر خاکستر
گفت یک بچهی دبستانی:
«میم مثل چه؟» گفتمش: محضر
با تو از راز خویش میگویم
گرچه آنرا نمیکنی باور:
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
همهی عمر در تعب بودن
از غم و غصه جانبهلب بودن
با هزاران کمال و فضل و ادب
بین افراد بیادب بودن
از مرضهای سخت در بستر
روز و شب در تنور تب بودن
با یکی از اجنه تنهایی
کنج یک غار نصفشب بودن
در جهنم هزار و ششصد سال
با ابوجهل و بولهب بودن
هست اینها و بدتر از اینها
بهتر از مثل من عزب بودن
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
خواب دیدم شبی که زن دارم
کت و شلوار نو به تن دارم
جشن برپا شدهست و از هر سو
میهمانان مرد و زن دارم
جای یک زوجه، شانزده زوجه
جای ماشین عروس، ون دارم
صبح وقتی که چشم وا کردم
باز دیدم که بسی محن دارم
نه کتی در برم، نه شلواری
نه اگر جان دهم کفن دارم
نشود مبتلا کسی، یارب
به چنین حالتی که من دارم
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
دوش رفتم به سوی خانهی وی
زنگشان را فشار دادم هی
بخت با من نبود یار انگار
جای او در گشود مادر وی
گفتم: ای نازنین، قبولم کن
به غلامی، که عمر من شد طی
گفت: «هستی نجیب؟» گفتم: هان
گفت: «مؤمن چطور؟» گفتم: ایی.
گفت: «کار تو چیست؟» گفتم: هیچ
گفت: «سرمایهی تو؟» گفتم: هیی.
گفت: «پس بیش از این نکن اصرار»
گفت: «پس بعد از این نشو پاپی»
گفتم: ای بر سرت بلا بارد
صبر بر این بلا کنم تا کی؟
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم.
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
بارها از دهان مادر او
فحشهایی شنیدهام که مپرس
پدرش تا دویده دنبالم
تا بدانجا دویدهام که مپرس
هر کجا گفتهاند مادرزن
طوری از جا پریدهام که مپرس
حال از درد عشق افتاده
مرضی در دو دیدهام که مپرس
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
«حشمت» آید به چشم من «نسرین»
«قدرت» آید به چشم من «پروین»
بشنو اکنون حکایتی جالب
گر نداری به حرف بنده یقین
میگذشتم ز کوچهای، دیدم
برگی از یک مجله روی زمین
روی آن عکسی از دو دختر بود
چهرهی هر دو عین حورالعین
نیمساعت به دیدهی حیرت
خیره بودم بر آن ورق همچین
زنی آمد که: «چیست این؟» گفتم:
چه بگویم، خودت بیا و ببین
روی زیبای حوریان بهشت
کرده است این مجله را تزیین
گفت یارو: «خدا شفات دهد
باشی از این به بعد بهتر از این
اینکه عکس فرشته میبینی
هست عکس لنین و استالین»
گفتم: امروز چون تو میبینم
همه را، ای نگارِ ماهجبین
گفت: «بس کن، نگار سیری چند؟
شدهای پاک خل، منم: افشین»
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
غزلی ناب از مولوی، دیوان شمس
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم
زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا
زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد
زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا
چندین چشش از بهر چه تا جان ت خوش شود
چندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیا
از بد پشیمان میشوی الله گویان میشوی
آن دم تو را او میکشد تا وارهاند مر تو را
از جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی
آن لحظه ترساننده را با خود نمیبینی چرا
گر چشم تو بربست او چون مهرهای در دست او
گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا
گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن
گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی
این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها
چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا
بانک شعیب و نالهاش وان اشک همچون ژالهاش
چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا
گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت
فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا
گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان
گر هفت بحر آتش شود من درروم بهر لقا
گر رانده آن منظرم بستست از او چشم ترم
من در جحیم اولیترم جنت نشاید مر مرا
جنت مرا بیروی او هم دوزخست و هم عدو
من سوختم زین رنگ و بو کو فر انوار بقا
گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری
که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا
گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت
هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمی
ور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن
تا کور گردد آن بصر کو نیست لایق دوست را
اندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود
یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیا
چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد
ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر لا
روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی
پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغا
گفتا که من خربندهام پس بایزیدش گفت رو
یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا
نوشتهای از جناب آقای محمد دهقانیزاده (استاد دانشگاه):
حدود چهارده ساله بودم که به همراه دو نفر از همکلاسیهایم، برای مسابقات آزمایشگاه علوم، از مهریز به یزد رفتیم. اولین بار بود که در مرحله استانی شرکت میکردیم. از نحوه برگزاری مسابقات اطلاع نداشتیم. فقط میدانستیم که باید با رقبای شهرهای استان یزد، در زمینه آزمایشهای درس علوم طبیعی، رقابت کنیم.
محل آزمون یک ساختمان قدیمی بود. چند اتاق دور یک حیاط نسبتا بزرگ. هر مرحله در یکی از این اتاقها برگزار میشد. یک نفر به عنوان مسئول در اتاق حضور داشت که وسایل آزمایش را در اختیار ما قرار میداد. مسئول آزمایش، خواستهاش را به ما میگفت. ما باید تنها با وسایلی که در اختیارمان بود خواسته او را محقق میکردیم. در نهایت، گزارشی که مینوشتیم و به او تحویل میدادیم، محصول کار ما میشد.
در یکی از مراحل مسابقه، مسئول آزمون به ما یک شمع، یک ذرهبین و یک ورق کاغذ داد. به ما گفت که تصویر شمع را روی کاغذ بیندازید و گزارش کار را بنویسید.
تا آن روز چنین آزمایشی انجام نداده بودیم. در مدرسه هم معلم علوم، چیزی در این باره به ما نگفته بود. تصورمان این بود که تنها با آینه مقعر میتوان این کار را انجام داد، نه ذرهبین محدب! اما جناب مسئول اصرار داشت که وسیله دیگری نیاز نداریم.
من و دوستانم، در آن آزمایش، شکست خوردیم. هرچه تلاش کردیم نتوانستیم تصویر شمع را روی کاغذ بیندازیم، چون تا آن لحظه چنین تجربهای نداشتیم.
بعد از اتمام مهلت آزمون، با راهنمایی جناب مسئول، برای اولین بار در عمرمان تصویر شمع را با ذره بین روی کاغذ انداختیم؛ شفاف ولی وارونه.
از آن زمان حدود بیست سال میگذرد. من اتفاقات آن سال را فراموش کردهام. حتی باقی مراحل آن مسابقه را. اما آزمایش شمع و ذره بین را بهخوبی به خاطر دارم. برای من درس آموزندهای بود.
شکستها و تجربهها
شکستها بهترین راه کسب تجربهاند. کاش در همه زمینه ها میشد از آن بهره گرفت.
با اینکه شکست، بهترین آموزگار است، اما همیشه نمیتوان پای درس آن نشست؛ گاهی به دلیل خطر جانی، گاهی به علت خوف از بیآبرویی، گاهی برای حفظ عفت و اخلاق. با این حال، کلاسهای زیادی است که همچنان میتوان پای درس «شکست» نشست و از آن درس گرفت.
ولی امان از پدر و مادرهای کارنابلد؛ پدر و مادرهای دلسوزی که این بهترین کلاس درس و تجربه را از فرزندانشان دریغ میدارند. نمیگذارند فرزندانشان اشتباه (شیطنت) کنند تا از آن درس بیاموزند. «استاد شکست» را زود بازنشسته میکنند و اجازه نمیدهند فرزندانشان از او درس بگیرند؛ درسهایی که مانند نقش بر سنگ، بر خاطرشان ماندگار میشود. محصول این دلسوزی نابخردانه، چیزی جز کودکان ناپخته و کارنابلد نیست.
مشاوره خانوادگی
برخی از زوجهای جوان میپرسند:
اگر همسرمان سخنی گفت و پدر یا مادرمان، سخنی دیگر، کدام مقدم است؟
حتی در اینباره استفتاء هم میکنند که: وظیفه شرعی ما کدام است؟
پاسخ ما
ما به ایشان میگوییم: هرکس جای خود را دارد. میان افراد خانواده، تعارض نیندازید.
اما برخی همسران، بهویژه جوانانشان و بهخصوص تازهازواجیهایشان، اصرار دارند که از ما جواب بگیرند.
اکنون این حکایت را با هم بخوانیم.
حکایتی قابل تامل
روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت: "امروز میخواهیم بازی کنیم. "سپس از آنان خواست که فردی، داوطلبانه، پای تخته برود.
خانمی داوطلب این کار شد. استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیاش را روی تخته بنویسد.
خانم اسامی اعضای خانواده، بستگان، دوستان،
همکلاسی ها، و همسایگانش را نوشت.
سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند.
زن اسامی همکلاسیهایش را پاک کرد.
سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.
زن اسامی همسایگانش را پاک کرد.
این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر روی تخته باقی ماند: مادر، پدر، همسر، و تنها پسرش.
کلاس را سکوت فراگرفته بود. چون حالا همه میدانستند این دیگر برای آن خانم صرفا یک بازی نبود.
استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.
کار بسیار دشواری بود. او، با بیمیلی تمام، نام پدر و مادرش را پاک کرد.
استاد گفت: "لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید."
زن مضطرب و نگران شده بود. با دستانی لرزان و چشمانی گریان، نام پسرش را پاک کرد و بغضش ترکید و هق هق گریست.
استاد از او خواست سر جایش بنشیند. پس از چند دقیقه از او پرسید: "چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟
والدینتان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید. شما همیشه میتوانید همسر دیگری داشته باشید."
دوباره کلاس در سکوت فرو رفت. همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.
زن، به آرامی و با لحنی نجواگونه، پاسخ داد: "روزی والدینم از دنیا خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود، برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری، ترکم خواهد کرد. تنها مردی که واقعا کل زندگیاش را با من تقسیم میکند، همسرم است."
همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن، حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود، برایش کف زدند.
بازآمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ آدمخوار را، چنگال و دندان بشکنم
از شاه بیآغاز من، پران شدم چون باز، من
تا جغد طوطیخوار را، در دیر ویران بشکنم
ز آغاز عهدی کردهام، کاین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان، گر عهد و پیمان بشکنم
امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردنکشان، در پیش سلطان بشکنم
روزی دو باغ طاغیان، گر سبز بینی غم مخور
چون اصلهای بیخشان، از راه پنهان بشکنم
چون در کف سلطان شدم، یک حبه بودم کان شدم
گر در ترازویم نهی، میدان که میزان بشکنم
گر پاسبان گوید که هی، بر وی بریزم جام می
دربان اگر دستم کشد، من دست دربان بشکنم
چرخ ار نگردد گرد دل، از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند، گردون گردان بشکنم
نی نی منم سرخوان تو، سرخیل مهمانان تو
جامی دو بر مهمان کنم، تا شرم مهمان بشکنم
ای که میان جان من، تلقین شعرم میکنی
گر تن زنم خامش کنم، ترسم که فرمان بشکنم
از شمس تبریزی اگر، باده رسد مستم کند
من لاابالیوار خود، استون کیوان بشکنم
مولوی، دیوان شمس، با تلخیص.
نخستین روز سال ۹۸.
سال نو را، به اعضای کانال "از زبان مشاور" و همه خوانندگان خوبمان، خجستهباش میگوییم.
مشاوره اخلاقی - اجتماعی
پرسش
پرسیدهاند:
ما، در طول سال، رابطة خوبی با اقوام داریم؛ ولی علاقه نداریم ایام تعطیل، در بند رسمها باشیم و هر چه رسوم بگوید، آن را عمل کنیم. مثلاً دوست نداریم ده روز پشت سر هم در نوروز، برای ناهار و شام، مهمان دعوت کنیم یا به مهمانی برویم و همان آدمهای تکراری را دوباره ببینیم. علاقه داریم حالا که فرصت تعطیلی دست داده، با خانوادة پنجنفره و کوچک خودمان، بیشتر دور هم باشیم و خوش بگذرانیم. آیا این کار که مطابق شادی ماست، ولی باعث ناراحتی دیگران میشود، درست است یا نادرست؟ حق دارند از اینکه ما در جمع آنها نیستیم، ناراحت شوند؟
پاسخ ما:
تحلیل مسئله:
رسمها و عادتهایی که خلاف میل آدمی باشد و آن را بهاجبار و رودربایستی و مراعات دیگران انجام دهد، ناروا است. از واجبها و حرامهای دینی که بگذریم، هر عملی که به جان انسان قید بزند، نامبارک است و تکامل آدمی را دشوار و روان او را رنجور میکند. اینکه حافظ عارف «غلام همت آن است که زیر چرخ کبود، از آنچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»، یک مرام سرفرازانه است. هر آنچه که بالهای جان و اندیشه را سنگین و بلندپروازی را دشوار کند و سبکروحی را از آدمی بستاند، شوم است و خداناپسند؛ اما امرها و نهیهای الهی، عین سرفرازیاند؛ آنها جان را فربه میکنند و رسوم نامبارک، جان را رنجور مینمایند.
پاسخ اصلی:
۱. شما خانوادة پنجنفره، هیچ آدابی و ترتیبی مجویید. هر کاری که دلتان میخواهد انجام دهید. هر کاری را که خوشتان نمیآید، نکنید. آزاد آزاد باشید. فقط مراقب مرزهای الهی باشید؛ واجبها را انجام دهید و حرامها را ترک کنید و دیگر هیچ زنجیری بر پای جانتان نبندید.
۲. صلة ارحام، تجدید پیوند با خویشان، آشتی کردن، همیشه خوب است و شاید در نوروز فرصتی برای آنها فراهم شود؛ اما رفت و آمدهای «خالهبازی»، دیدارهای اکراهی، ایجاد مزاحمت برای دیگران، به تکلف افکندن خود و خانواده، هیچ خوب نیست و متأسفانه همین ناخوبها، در جامعة ما و در ایام نوروز، بسیار رواج دارند.
شما پنج تن، نمیتوانید همة جامعه را یکباره و یکجا اصلاح کنید؛ اما جمع پنج نفرة خودتان را که میتوانید سامان دهید. پس سامان دهید. بهویژه پدر و مادر، پرهیز از تکلفهای بیهوده را به فرزندان خود نشان دهند.
۳. هیچ کس از شما ناراحت نمیشود. نگران نباشید. اگر هم ناراحت شوند، ناراحتیشان نارواست. پس باکی نیست. ما هیچگاه نمیتوانیم همه را از خود خشنود کنیم. لازم هم نیست. ما باید زندگی پویایی داشته باشیم و خدا را از خود راضی کنیم. همین! خدا که از ما راضی باشد، همة هستی با ما آشتی است.
حکایتی پندآموز
عیادت از بیمار، عملی پسندیده است و ثواب دارد؛ ولی باید ملاحظة حال بیمار و خانوادهاش را کرد؛ اگر عیادت برای ایشان زحمت و رنج ایجاد کند، دیگر ناپسند است و ثواب ندارد. گناه هم دارد. یکی از آشنایان، بیمار است. بیماریاش طولانی و ملایم است. زمینگیر نیست. دارد زندگیاش را میکند. خویشان و دوستان که از بیماری ایشان آگاه شدند، شروع کردند به عیادت رفتن. وضعیت منزلشان بهگونهای شده بود که بیمار و خانوادهاش باید همیشه آماده باشند. آن بیمار دانا، تدبیری اندیشید؛ قرار شد تلفنهایی را که اقوام برای هماهنگکردن زمان عیادت از ایشان میزنند، خودش پاسخ دهد. و چنین کرد. هر گ میزد، چنان با او سخن میگفت که تلفنکننده میفهمید به عیادت حضوری نیازی نیست و به همان احوالپرسی تلفنی اکتفا میکرد.
فرزند نکتهسنج و خوشسخن ایشان میگفت: پدر چنان سخن میگویند که تلفنکننده را خاطرجمع میکنند که هیچ نیازی به عیادت حضوری نیست!
دید و بازدیدهای عید نوروز و هر دیدار و مهمانی دیگر نیز همینگونه است.
خداوند سبحان، گروه پنجنفرهتان را شاداب و شادان بدارد. آمین یا الاهی.
علیاکبر مظاهری، مجله خانه خوبان، شماره ۱۲۱، ویژهنامه نوروز ۹۸.
پینوشتها:
1. بقره، 152.
2. مفاتیحالغیب، ج۱۷، ص۱۹۴.
3. نهجالبلاغه، حکمت 86.
4. همان، حکمت 428.
من بهخاطر بچهها ماندهام!
این جمله از بدترین جملههای قاموس زندگی خانوادگی است. برخی از زن و شوهرهای فرزنددار، هردو، آنرا هنگام نزاعهایشان بهکار میبرند؛ گاهی از سر عصبانیت، گاه دیگر به عنوان فحش، گاه سوم برای کوبیدن طرف، گاه چهارم برای خنکی دل، و گاهی نیز واقعاً چنین است؛ یعنی زن یا شوهر یا هردو، به دلیل وجود فرزند نزد هم میمانند و اگر فرزند نبود، به زندگی مشترکشان ادامه نمیدادند.
در هیچیک از این "گاه"ها، نباید از این جمله استفاده کرد، حتی در گاه آخر؛ یعنی هنگامی که واقعا چنین است و همسر، به دلیل وجود فرزند و برای مصلحت او، با همسرش میماند و میسازد.
توان تخریبی جمله "من به خاطر بچهها ماندهام"، بسیار بالا است. هرگز مباد که این سخن، به هر دلیل و در هر حال، به زبان همسران آید.
علیاکبر مظاهری
غزلی ناب از مولوی، دیوان شمس
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم
زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا
زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد
زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا
چندین چشش از بهر چه تا جان ت خوش شود
چندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیا
از بد پشیمان میشوی الله گویان میشوی
آن دم تو را او میکشد تا وارهاند مر تو را
از جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی
آن لحظه ترساننده را با خود نمیبینی چرا
گر چشم تو بربست او چون مهرهای در دست او
گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا
گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن
گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی
این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها
چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا
بانک شعیب و نالهاش وان اشک همچون ژالهاش
چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا
گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت
فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا
گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان
گر هفت بحر آتش شود من درروم بهر لقا
گر رانده آن منظرم بستست از او چشم ترم
من در جحیم اولیترم جنت نشاید مر مرا
جنت مرا بیروی او هم دوزخست و هم عدو
من سوختم زین رنگ و بو کو فر انوار بقا
گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری
که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا
گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت
هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمی
ور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن
تا کور گردد آن بصر کو نیست لایق دوست را
اندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود
یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیا
چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد
ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر لا
روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی
پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغا
گفتا که من خربندهام پس بایزیدش گفت رو
یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا
ترجیعبندی شیرین از شاعر جوان یزدی ندوشنی؛ محمد نظری ندوشن:
دائم از غصه میزنم بر سر
زندگی مشکل است بیدلبر
دوستانم پدر شدند ولی
بنده هستم هنوز بیهمسر
پیرمردی مجردم، که همه
میدهندم نشان به یکدیگر
وای بر من، خروس با مرغ است
شدهام از خروس هم کمتر
نه جگر دارم و نه دندانی
بس که دندان گذاشتم به جگر
گرچه در بین جمع خاموشم
دارم آتش به زیر خاکستر
گفت یک بچهی دبستانی:
«میم مثل چه؟» گفتمش: محضر
با تو از راز خویش میگویم
گرچه آنرا نمیکنی باور:
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
همهی عمر در تعب بودن
از غم و غصه جانبهلب بودن
با هزاران کمال و فضل و ادب
بین افراد بیادب بودن
از مرضهای سخت در بستر
روز و شب در تنور تب بودن
با یکی از اجنه تنهایی
کنج یک غار نصفشب بودن
در جهنم هزار و ششصد سال
با ابوجهل و بولهب بودن
هست اینها و بدتر از اینها
بهتر از مثل من عزب بودن
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
خواب دیدم شبی که زن دارم
کت و شلوار نو به تن دارم
جشن برپا شدهست و از هر سو
میهمانان مرد و زن دارم
جای یک زوجه، شانزده زوجه
جای ماشین عروس، ون دارم
صبح وقتی که چشم وا کردم
باز دیدم که بسی محن دارم
نه کتی در برم، نه شلواری
نه اگر جان دهم کفن دارم
نشود مبتلا کسی، یارب
به چنین حالتی که من دارم
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
دوش رفتم به سوی خانهی وی
زنگشان را فشار دادم هی
بخت با من نبود یار انگار
جای او در گشود مادر وی
گفتم: ای نازنین، قبولم کن
به غلامی، که عمر من شد طی
گفت: «هستی نجیب؟» گفتم: هان
گفت: «مؤمن چطور؟» گفتم: ایی.
گفت: «کار تو چیست؟» گفتم: هیچ
گفت: «سرمایهی تو؟» گفتم: هیی.
گفت: «پس بیش از این نکن اصرار»
گفت: «پس بعد از این نشو پاپی»
گفتم: ای بر سرت بلا بارد
صبر بر این بلا کنم تا کی؟
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم.
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
بارها از دهان مادر او
فحشهایی شنیدهام که مپرس
پدرش تا دویده دنبالم
تا بدانجا دویدهام که مپرس
هر کجا گفتهاند مادرزن
طوری از جا پریدهام که مپرس
حال از درد عشق افتاده
مرضی در دو دیدهام که مپرس
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
«حشمت» آید به چشم من «نسرین»
«قدرت» آید به چشم من «پروین»
بشنو اکنون حکایتی جالب
گر نداری به حرف بنده یقین
میگذشتم ز کوچهای، دیدم
برگی از یک مجله روی زمین
روی آن عکسی از دو دختر بود
چهرهی هر دو عین حورالعین
نیمساعت به دیدهی حیرت
خیره بودم بر آن ورق همچین
زنی آمد که: «چیست این؟» گفتم:
چه بگویم، خودت بیا و ببین
روی زیبای حوریان بهشت
کرده است این مجله را تزیین
گفت یارو: «خدا شفات دهد
باشی از این به بعد بهتر از این
اینکه عکس فرشته میبینی
هست عکس لنین و استالین»
گفتم: امروز چون تو میبینم
همه را، ای نگارِ ماهجبین
گفت: «بس کن، نگار سیری چند؟
شدهای پاک خل، منم: افشین»
همه را شکل یار میبینم
پیرزن را نگار میبینم
نوشتهای از جناب آقای محمد دهقانیزاده (استاد دانشگاه):
حدود چهارده ساله بودم که به همراه دو نفر از همکلاسیهایم، برای مسابقات آزمایشگاه علوم، از مهریز به یزد رفتیم. اولین بار بود که در مرحله استانی شرکت میکردیم. از نحوه برگزاری مسابقات اطلاع نداشتیم. فقط میدانستیم که باید با رقبای شهرهای استان یزد، در زمینه آزمایشهای درس علوم طبیعی، رقابت کنیم.
محل آزمون یک ساختمان قدیمی بود. چند اتاق دور یک حیاط نسبتا بزرگ. هر مرحله در یکی از این اتاقها برگزار میشد. یک نفر به عنوان مسئول در اتاق حضور داشت که وسایل آزمایش را در اختیار ما قرار میداد. مسئول آزمایش، خواستهاش را به ما میگفت. ما باید تنها با وسایلی که در اختیارمان بود خواسته او را محقق میکردیم. در نهایت، گزارشی که مینوشتیم و به او تحویل میدادیم، محصول کار ما میشد.
در یکی از مراحل مسابقه، مسئول آزمون به ما یک شمع، یک ذرهبین و یک ورق کاغذ داد. به ما گفت که تصویر شمع را روی کاغذ بیندازید و گزارش کار را بنویسید.
تا آن روز چنین آزمایشی انجام نداده بودیم. در مدرسه هم معلم علوم، چیزی در این باره به ما نگفته بود. تصورمان این بود که تنها با آینه مقعر میتوان این کار را انجام داد، نه ذرهبین محدب! اما جناب مسئول اصرار داشت که وسیله دیگری نیاز نداریم.
من و دوستانم، در آن آزمایش، شکست خوردیم. هرچه تلاش کردیم نتوانستیم تصویر شمع را روی کاغذ بیندازیم، چون تا آن لحظه چنین تجربهای نداشتیم.
بعد از اتمام مهلت آزمون، با راهنمایی جناب مسئول، برای اولین بار در عمرمان تصویر شمع را با ذره بین روی کاغذ انداختیم؛ شفاف ولی وارونه.
از آن زمان حدود بیست سال میگذرد. من اتفاقات آن سال را فراموش کردهام. حتی باقی مراحل آن مسابقه را. اما آزمایش شمع و ذره بین را بهخوبی به خاطر دارم. برای من درس آموزندهای بود.
شکستها و تجربهها
شکستها بهترین راه کسب تجربهاند. کاش در همه زمینه ها میشد از آن بهره گرفت.
با اینکه شکست، بهترین آموزگار است، اما همیشه نمیتوان پای درس آن نشست؛ گاهی به دلیل خطر جانی، گاهی به علت خوف از بیآبرویی، گاهی برای حفظ عفت و اخلاق. با این حال، کلاسهای زیادی است که همچنان میتوان پای درس «شکست» نشست و از آن درس گرفت.
ولی امان از پدر و مادرهای کارنابلد؛ پدر و مادرهای دلسوزی که این بهترین کلاس درس و تجربه را از فرزندانشان دریغ میدارند. نمیگذارند فرزندانشان اشتباه (شیطنت) کنند تا از آن درس بیاموزند. «استاد شکست» را زود بازنشسته میکنند و اجازه نمیدهند فرزندانشان از او درس بگیرند؛ درسهایی که مانند نقش بر سنگ، بر خاطرشان ماندگار میشود. محصول این دلسوزی نابخردانه، چیزی جز کودکان ناپخته و کارنابلد نیست.
گفت و گوی دعبل نیوز با حجتالاسلام سیدمحمدکاظم شمس:
تعداد زیاد، آثار درخشان کم
کتابسال عاشورا کار موثری برای تشویق مولفین است
تشویق ابزارهای گوناگونی دارد که یکی از آنها ابزار حمایتی است و جشنوارههایی که برگزار میشود از جمله در جایزه کتاب سال عاشورا
معرفی آثار از سوی رسانه ها نیز بسیار مهم است و در زمینه اطلاعرسانی بسیار ضعیف است. در حالی که باید تازههای نشر معرفی شوند
یکی از کارهایی که باید انجام شود به جای اینکه عنوان کنیم جوایز در سطوح مختلف یک، دو و سه اهدا می شود، قدری این بازه را گسترش دهیم.
وقتی به نمایشگاه کتاب مراجعه میکنیم با ازدحام جمعیت روبه رو هستیم و با یک پارادوکس مواجه میشویم که از یک طرف میگوییم کتابخوان کم است و از طرفی ازدحام در سالنهای نمایشگاه کتاب وجود دارد.
ازدحام جمعیت به این دلیل است که کتابی که مخاطب نیاز و یا علاقه دارد را حداقل در نمایشگاه کتاب تهران خواهد یافت.
این سؤال مطرح است که چرا این اتفاق در طول سال رخ نمی دهد؟
ویترین کتاب نداریم
باید حداقل در کلانشهرها کتابفروشیهای بزرگ حاوی حداقل 50 هزار عنوان کتاب داشته باشیم تا کسی که در شهرستانها زندگی می کند و میخواهد کتاب مورد نیازش را تهیه کند به نزدیکترین کلان شهر محل زندگی اش مراجعه کرده و کتابش را خریداری کند.
ادامه مطلب در پایگاه اطلاعرسانی کتاب ناب
http://www.ketabenaab.com/1398/02/04
مسافت نزدیک
«غریب» برایم نوشته است:
امروز، میان نماز ظهر و عصر، دعای ابوحمزه - از امام سجاد علیهالسلام - را خواندم.
در برخی از دعاها و مناجاتها قید زمان و مکان را برمیدارم؛ یکی از آنها همین دعای ابوحمزه است. مناجات شعبانیه، دعای کمیل، و مناجات خمسعشر نیز اینگونهاند. برای خواندن اینها نباید در انتظار فلان زمان یا رسیدن به فلان مکان بود.
در دعای ابوحمزه، وقتی به جمله «ان َالراحل إلَیکَ قَریبُ المَسافَةِ؛ آنکس که بهسوی تو آید، راهش نزدیک است» رسیدم، چشمهٔ چشمم جوشید!
برخی از فیلسوفان و معلمان اخلاق، راه رسیدن به خدا را دور مینمایانند؛ آنقدر دور که آدمی از رسیدن به پایان راه ناامید میشود. ایشان خدا را پشت ابرهای بالا بالای آسمان پنهان میکنند و، بهصراحت یا بهکنایت، میگویند که دست در دامان خدا افکندن یا محال است یا شبیه به محال.
یکی از ایشان میگفت: پاکیزهکردن جان و رسیدن به خدای رحمان، مانند کندن چاه است با مژگان چشم؛ یعنی محال!
اما امام سجاد علیهالسلام میفرماید: راه رسیدن به خدا نزدیک، و آرزوی سر بر دامانش نهادن، دستیافتنی است؛ «إنَّ الرّاحِلَ إلَیکَ قَریبُ المَسافَةِ».
بازخوردی برای مطلب «جملهای هولناک!»
پس از انتشار پست «جملهای هولناک» در تاریخ ۶ اردیبهشت ۹۸، خانم «طیبه نوحی»، استاد دانشگاه، مطلبی در آنباره نوشتهاند، که با تشکر از ایشان، میخوانیم:
«تاثیر کلمات، بر روح و روان خود و دیگران، مسئلهای است که علم آن را اثبات کرده است.
جملات به کار برده در طی شبانهروز، بار منفی یا مثبت را منتقل میکنند، چنانکه شما استاد نکتهسنج، یکی از این جملهها را بیان کردهاید.
افکار منفی، ناخودآگاه، به اعمال و گفتار منفی منجر میشود.
بهکار بردن جملات، از افکار فرد نشأت میگیرد.
گاهی اوقات، بهکار بردن برخی از جملات، چه از روی آگاهی یا ناخودآگاه، باعث تکان شدید بنیان خانواده میشود.
ابتدا باید افکار منفی را از ذهن خود پاک کرد. و اگر به آنها شاخ و برگ دادهاید، نگذارید از دیوار ذهنتان به گلستان زبانتان جاری شود، که خانمان سوز خواهد شد.»
لینک یادداشت
«جملهای هولناک!»http://mazaheriesfahani.ir/1398/02/06/-
لحظههای آخر ماه مبارک شعبان را دریابیم!
خداوند سبحان چنان بر ما مهربان است که همیشه راهمان مینمایاند تا برای رسیدن به سعادت، لحظههای ناب زندگیمان را دریابیم.
پیشوایان معصوممان نیز چونان پدران مهربان، مواظبماناند که از رسیدن به خجستگیهای حیات دو جهان، بازنمانیم.
ماههای رجب و شعبان و رمضان، در میان دیگر ماههای قمری، درخشندگی ویژهای دارند. این سه ماه، راه را چنان برایمان هموار میکنند که تا «اوج آسمان» بالا رویم و در پناهگاه امن عرش الاهی پناه گیریم و به سعادت جاویدان برسیم.
چه نیت که در این لحظههای پایانی ماه شعبان، به تعلیم امام رضا - علیهالسلام - با خدایمان چنین نجوا کنیم:
«اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ؛ خدایا، اگر در آن مقدار از ماه شعبان که گذشته، ما را نیامرزیدهاى، در زمان باقیماندهٔ آن، بیامرزمان.» (عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۵۱)
آمین یا الاهی!
علیاکبر مظاهری
۲۷ شعبانالمعظم ۱۴۴۰
دعای روز اول ماه مبارک رمضان
هان ای دلشدگان! دیدهٔ دل باز کنید و درهای گشوده آسمان بنگرید که از امروز، آسمان به زمین نزدیک است. مبارک باد بر شما ورود به ضیافت الهی. ضیافتی که خوان بابرکتش کران تا به کران گسترده است، تا بنده را به توفیق و همت چه نصیب آید! سفرهای که نعمتش را پایانی نیست و هرکس را از آن به اندازهٔ ظرفش نصیبیست. هر ضیافتی را آدابیست و امساک و پرهیزکاری، آداب ضیافت الهیست. چه نیت که گَرد ریا از دل و جان بزداییم و خود را به عطر اخلاص معطـر سازیم؛ تا از مُنعمان خوان رحمتش بهشمار آییم. امید که در این ضیافت، سعادت یارمان باشد تا مغبون و سرگشته نباشیم.
خداوندا!
بهحق آبرومندان کویات
ببخش این بندهٔ بیآبرویت
پس در این روز به زبان دل، محبوب را میخوانیم و زمزمه میکنیم: «اللهمَ اجْعلْ صِیامی فیه صِیامالصّائِمینَ و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ و نَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِالغافِلینَ وهَبْلی جُرمی فیهِ یا الهَالعالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِالمجْرمینَ: خدایا! روزهٔ مرا در این روز مانند روزهٔ روزهداران حقیقی قرار بده و اقامهٔ نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان (از یاد تو) بیدار ساز و در این روز گناهم را ببخش، ای خدای عالمیان و زشتیهایم را عفو فرما، ای بخشندهٔ گنهکاران!»
#زهرا_نصیری
#رومه_مردمنو
رمضان آمد و ما جانب خمّار شدیم!
این دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندهی لقمههای راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام
امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
#مثنوی_معنوی
#مولوی
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
۲۹ شعبان ۱۴۴۰
دروغ و تهمت، هرگز!
سخن یک خطیب.:
همانطور که در جنگ، برخی اوقات، خلاف شرعها جایز میشود، در جنگ سایبری هم خلاف شرعها جایز میشود. یعنی الان شرایطی است که شما با هرچه که به دستتان میرسد بزنید. ملاحظه هیچ طرف را هم نکنید. چون شما نزنید، دشمن شما را میزند.
(خبرگزاری فارس)
سخن شهید مطهری:
.بعضی آدمهای کمسواد این «باهِتوهُمْ» (در سخن پیامبر اسلام) را اینطور معنی کردند: به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد میگویند: اهل بدعت، دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل میکنم. با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد میگوید: این ملعون، اهل بدعت است. صغری و کبری تشکیل میدهد، بعد هم شروع میکند به دروغ جعلکردن علیه او.
شما ببینید اگر جامعهای به این بیماری مبتلا باشد که دشمنهای شخصی خودش را اهل بدعت بداند و حدیث «باهِتوهُمْ» را هم چنین معنی کند که دروغ جعل کن، با دشمنهای خودش چه میکند! آن وقت است که شما میبینید دروغ اندر دروغ جعل میشود. (آشنایی با قرآن، ج۴، ص۴۹)
سخن دیگری از ایشان:
معنای اینکه اگر با اهل بدعت روبرو شدید، "باهتوهم"، یعنی با منطقی قوی با آنها روبرو بشوید، مبهوتشان بکنید، آنچنانکه ابراهیم با جبّار زمان خودش نمرود مباحثه کرد و مبهوتش نمود «فبهت الذی کفر» . عدهای آمدهاند از این حدیث اینجور استفاده کردهاند که اگر اهل بدعت را دیدید، دیگر دروغ گفتن جایز است، هر نسبتی میخواهید به اینها بدهید، هر دروغی میخواهید ببندید، یعنی برای کوباندن اهل بدعت که یک هدف مقدس است، از این وسیله نامقدس یعنی دروغ بستن استفاده بکنید.
آدمهای حسابی، هرگز چنین حرفی را نمیزنند. آدمهای ناحسابی گاهی دنبال بهانهاند. (سیری در سیره نبوی، ص۱۲۸)
سخنی دیگر از ایشان:
فرنگیمآب ما میگوید: «الْغایاتُ تُبَرِّرُ الْمَبادی»، هدف باید خوب باشد، هدف که خوب بود، وسیله، هرچه شد شد. مقدّسمآب ما هم میگوید: به ما گفتهاند «باهِتوهُمْ»، حق داریم هرچه دلمان بخواهد بگوییم، و میگوییم هرچه دل خودمان بخواهد. آن وقت ببینید به سر دین چه میآید؟!
(مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۰۴)
۱۹ اردیبهشت ۹۸
دعای روز سوم ماه مبارک رمضان
خودآگاهی و رسیدن به خویشتن خویش، آدمی را در سِیر بندگی سرعت میبخشد و آنچه او را مغبون میسازد، پرداختن به امور باطـل است که بزرگترین سرمایهٔ انسان، یعنی لحظههای زندگی او را به تاراج میبرد.
پس ای کریم! حال که در این ایام درهای رحمتت باز است و دعا به اجابت نزدیکتر، حال که بزرگوارانه میبخشی و سخاوتمندانه عطا میکنی، چگونه امیدواران حضرتت از دعا به درگاهت ناامید خواهند بود! ما را از خیر و رحمتت نصیبی قرار ده و از بیهودگی و باطل در امانمان دار!
الهی فضل خود را یار ما کن
ز رحمت یک نظر در کار ما کن
پس در این روز به زبان دل، محبوب را میخوانیم و زمزمه میکنیم:
«اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ؛ خدایا! مرا در این روز هوشیاری و خودآگاهی روزی کن و از بیخِردی و کار باطـل دور ساز و مرا بهره و فایده از هر خیری که فرود آوردی قرار بده، بهحق بخشش خودت ای بخشندهترین بخشندگان!»
زهرا نصیری / رومه مردمنو
جوانان! بیایید چونان علی و زهرا سلاماللّه علیهما برای هم سرود عاشقانه بخوانید:
«کُنّا کَزَوجَةِ حَمامَةٍ فِی أَیکَةٍ مُتَمَتِّعَینَ بِصِحَةٍ وَ شَبابٍ؛ ما چونان دو کبوتر همتا بودیم که در آشیانهای میزیستیم و از سلامت و جوانیمان بهره میبردیم.»
جوانان! بیایید حرفهای شرکآلود را دور افکنید و آداب و عادات جاهلی را به هیچ انگارید و به وعدۀ صادق خداوند مهربان دل و جان سپارید که میفرماید: «أَنکِحُوا ٱلْأَیَـٰامَىٰ مِنکُمْ. إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللّه مِن فَضْلِهِ؛ جوانان بیهمسرتان را همسر دهید. که اگر نادار باشند، خداوند به لطف خود، توانگرشان میکند.»
حیف از دل و فطرت پاک شما که از موهومات، بهراسد و سستی ورزد. غیرت جوانیتان را غنیمت شمارید و بر خویشتن مپسندید که «جاهلیات» هراسانتان کند. جوان و ترس؟ هیهات! لذت و فضیلت جوانی را در پای خرافات و ذلت، قربانی کردن، خلاف جوانمردی و مروت است. شمایان دلهای پاکتان را به خدا بسپارید، آنگاه بنگرید که چگونه یاریتان میکند.
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
خدایا! دلهای لطیف و جانهای پاک جوانانمان را به تو پناه میدهیم؛ تو و لطف و کرمت!
یا رب دعای خستهدلان مستجاب کن!
علیاکبر مظاهری
ادامه از: http://mazaheriesfahani.ir/1398/02/18
دعای روز دوم ماه مبارک رمضان
الهی! رسیدن به رضای تو آرزوی هر مشتاقیست، اما چگونه از تو مسئلت دارم که از من راضی باش! حال آنکه خوب میدانم چیزی از خویش ندارم که اسباب رضایت حضرتت را فراهم سازد و اگر اسبابی هست، آنهم از سوی توست. پس، از تو مسئلت دارم که قلبم را جایگاه رضا و معرفتت سازی و کریمانه از خطاهایم چشم بپوشی. به کرمت ای مهربان!
حال در این روز تو را به زبان دل میخوانیم و امید مرحمت داریم: «اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الى مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین: خدایا! نزدیک کن مرا در این ماه بهسوى خوشنودیت و برکنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفیق ده مرا در آن براى خواندن آیات قرآن، به رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان!»
زهرا نصیری
حضرت امام رضا علیهالسلام فرمودهاند:
زنی به خدمت امام محمد باقر علیهالسلام آمد و گفت: من زنی هستم که همۀ پیوندهای زندگانی اینجهانی را گسیختهام و تنها با خداوند سبحان پیمان بستهام!
حضرت به او فرمودند: یعنی چه؟ چگونه پیوند بریدهای و چهسان پیوند بستهای (و چه راهکار و شیوهای برگزیدهای)؟! زن گفت: قصد کردهام که هرگز ازدواج نکنم. حضرت فرمودند: چرا؟ او گفت: برای وصول به فضیلت و کسب مرتبت و جایگاه عالی. حضرت فرمودند: این کار را نکن و از این تصمیم و شیوه، منصرف شو. اگر بنا بود که در این روش و منش، فضیلتی باشد، حضرت فاطمه علیهاالسلام از همگان شایستهتر بود و او این کار را میکرد؛ زیرا هیچکس در فضیلت و مکانت، از ایشان پیشی نگرفته است.
♦️سخنی صریح و صمیمی با جوانان
به جوانان، که دلهایشان پاکتر و ذهنهایشان کمتر گرفتار خرافات و کفریات و حرفهای جاهلانه و خدانشناسانه است، میگوییم: هان! برادران و خواهران! میخواهید که در این دوران طربناک جوانی، سیر و سفرها به جهان معرفتها و لذتها و معنویتها بکنید؟ بسماللّه! راه باز است! اما چرا تنها؟! این راه، همسفر میطلبد و مونس و همدم میخواهد. پس باید یارانی داشته باشید تا شما را دلگرم کنند و انگیزهتان را بیشتر برانگیزانند.
بنگرید که پیامبر مهربان چه میفرمایند:
«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقِىَ اللّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَلْقِه بِزَوْجَةٍ؛ هر کس که دوست دارد پاک و طاهر با خداوند ملاقات کند، باید با همسر سفر کند.»
بنابراین، باید دست در دست و بال در بال هم افکنید و آفاق کرانههای ناپیدا را درنوردید و به آنجا برسید که به وصف نیاید.
علیاکبر مظاهری
♦️ادامه دارد.
ادامهٔ این مطلب را فردا بخوانید.
دعای روز اول ماه مبارک رمضان
هان ای دلشدگان! دیدهٔ دل باز کنید و درهای گشوده آسمان بنگرید که از امروز، آسمان به زمین نزدیک است. مبارک باد بر شما ورود به ضیافت الهی. ضیافتی که خوان بابرکتش کران تا به کران گسترده است، تا بنده را به توفیق و همت چه نصیب آید! سفرهای که نعمتش را پایانی نیست و هرکس را از آن به اندازهٔ ظرفش نصیبیست. هر ضیافتی را آدابیست و امساک و پرهیزکاری، آداب ضیافت الهیست. چه نیت که گَرد ریا از دل و جان بزداییم و خود را به عطر اخلاص معطـر سازیم؛ تا از مُنعمان خوان رحمتش بهشمار آییم. امید که در این ضیافت، سعادت یارمان باشد تا مغبون و سرگشته نباشیم.
خداوندا!
بهحق آبرومندان کویات
ببخش این بندهٔ بیآبرویت
پس در این روز به زبان دل، محبوب را میخوانیم و زمزمه میکنیم: «اللهمَ اجْعلْ صِیامی فیه صِیامالصّائِمینَ و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ و نَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِالغافِلینَ وهَبْلی جُرمی فیهِ یا الهَالعالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِالمجْرمینَ: خدایا! روزهٔ مرا در این روز مانند روزهٔ روزهداران حقیقی قرار بده و اقامهٔ نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان (از یاد تو) بیدار ساز و در این روز گناهم را ببخش، ای خدای عالمیان و زشتیهایم را عفو فرما، ای بخشندهٔ گنهکاران!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دعای روز ششم ماه مبارک رمضان
ای عزیزی که عزت و ذلت بندگان به اراده حضرتت معنا پیدا میکند، روحی که جسم را جان داده و آنرا ارزش و معنا بخشیده، از سوی توست.
اگرچه این نعمت گرانقدر را آلودم و آنرا به معصیت، تیره و تار کردم؛ اما تردید ندارم که مرا رها نکردهای.
تو همان قادر متعالی که میتواند به گوشهٔ چشمی، شقی را سعید و بدبخت را نیرانجام سازد. پس بر حال نزار من ترحم فرما و با پردهٔ سترت بپوشان آنچه را که زیبندهٔ آشکارشدن نیست و مرا در سایهسار رحمتت پناه ده. ای کسی که صاحب فضل و احسان هستی!
با همین امید، در این لحظات از ضیافت
پرمهرت، تو را چنین میخوانم:
«اللَّهُمَّ لاَ تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَ لاَ تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَ أَیَادِیکَ یَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِینَ؛ اى خدا! مرا در این روز به سبب ارتکاب عصیانت خوار مساز و به ضرب تازیانه قهرت کیفر مکن و از موجبات خشم و غضبت دور گردان. بهحق احسان و نعمتهاى تو به خلق، اى منتهاى آرزوى مشتاقان!»
زهرا نصیری/ رومهٔ مردمنو
دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
الهی! ای آنکه نسبت به بندگانت دارای حلم و بخشش هستی و ای آنکه نسبت به توبهکنندگان مشتاقی! در این ضیافت که سفرهاش را بر بندگان خود گستردهای، توبهای واقعی روزیمان کن؛ آنسان که راه برگشت در پیش نگیریم. ای بخشندهٔ مهربان! امید به رحمتت این سخن را در گوش دلمان زمزمه میکند که «صد بار اگر توبه شکستی، باز آی». یاریمان کن که نه از ناامیدان درگاهت باشیم - در این صورت خسارتزده خواهیم بود - و نه چنان باشیم که امید مغفرت، جرأت معصیت را در ما افزون کند. ما را بپذیر و به مقام قرب خود بنواز، ای مهربانترین مهربانان!
با امید به رحمتت در این روز زمزمه میکنیم:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَأْفَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛ خدایا! مرا در این روز از استغفارکنندگان قرار ده و از بندگان صالح مطیع خود مقرر فرما و هم در این روز مرا از دوستان مقرب درگاه خود قرار ده. به حق لطف و رأفتت اى مهربانترین مهربانان!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان
الهی! ای آنکه یاد و نامت را مایهٔ تسکین دلها قرار دادهای، حلاوت یادت نصیبی برای دلهای عاشق است و ماه ضیافتت بهترین فرصت برای دست یازیدن به آن، که با لطف و کرم خود، ارزانی بندگانت کردهای. ما را توفیق شُکر این نعمت عطا فرما که خود فرمودی: «شکر نعمت، نعمتت افزون کُند».
شیرینی یاد حضرتت، آدمی را از هر آنچه رنگ غیر پذیرد، دور میکند و کام وجودش را از تلخی گناه در امان میدارد. اما این انسان عاصی که اسیر در منیتهای خود است، در لحظهلحظه حیاتش محتاج عفو و پردهپوشی توست، باشد که در سایه سِتر حضرتت درد معصیت دوا کند.
ای آنکه دیدی و پوشاندی! چنانمان نما که از معصیت، عافیت یابیم؛ آنسان که گویی چیزی در پشت پردهٔ پوشانندهات نبوده است.
«اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمْرِکَ وَ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاَوَةَ ذِکْرِکَ وَ أَوْزِعْنِی فِیهِ لِأَدَاءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ؛ خدایا! مرا در این روز براى اقامه و انجام فرمانت قوت بخش و حلاوت و شیرینى ذکرت را به من بچشان و براى اداى شکر خود به کَرمت مهیا ساز و در این روز به حفظ و پردهپوشى، مرا از گناه محفوظ دار، اى بصیرترین بینایان عالم!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دروغ و تهمت، هرگز!
سخن یک خطیب.:
همانطور که در جنگ، برخی اوقات، خلاف شرعها جایز میشود، در جنگ سایبری هم خلاف شرعها جایز میشود. یعنی الان شرایطی است که شما با هرچه که به دستتان میرسد بزنید. ملاحظه هیچ طرف را هم نکنید. چون شما نزنید، دشمن شما را میزند.
(خبرگزاری فارس)
سخن شهید مطهری:
.بعضی آدمهای کمسواد این «باهِتوهُمْ» (در سخن پیامبر اسلام) را اینطور معنی کردند: به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد میگویند: اهل بدعت، دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل میکنم. با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد میگوید: این ملعون، اهل بدعت است. صغری و کبری تشکیل میدهد، بعد هم شروع میکند به دروغ جعلکردن علیه او.
شما ببینید اگر جامعهای به این بیماری مبتلا باشد که دشمنهای شخصی خودش را اهل بدعت بداند و حدیث «باهِتوهُمْ» را هم چنین معنی کند که دروغ جعل کن، با دشمنهای خودش چه میکند! آن وقت است که شما میبینید دروغ اندر دروغ جعل میشود. (آشنایی با قرآن، ج۴، ص۴۹)
سخن دیگری از ایشان:
معنای اینکه اگر با اهل بدعت روبرو شدید، "باهتوهم"، یعنی با منطقی قوی با آنها روبرو بشوید، مبهوتشان بکنید، آنچنانکه ابراهیم با جبّار زمان خودش نمرود مباحثه کرد و مبهوتش نمود «فبهت الذی کفر» . عدهای آمدهاند از این حدیث اینجور استفاده کردهاند که اگر اهل بدعت را دیدید، دیگر دروغ گفتن جایز است، هر نسبتی میخواهید به اینها بدهید، هر دروغی میخواهید ببندید، یعنی برای کوباندن اهل بدعت که یک هدف مقدس است، از این وسیله نامقدس یعنی دروغ بستن استفاده بکنید.
آدمهای حسابی، هرگز چنین حرفی را نمیزنند. آدمهای ناحسابی گاهی دنبال بهانهاند. (سیری در سیره نبوی، ص۱۲۸)
سخنی دیگر از ایشان:
فرنگیمآب ما میگوید: «الْغایاتُ تُبَرِّرُ الْمَبادی»، هدف باید خوب باشد، هدف که خوب بود، وسیله، هرچه شد شد. مقدّسمآب ما هم میگوید: به ما گفتهاند «باهِتوهُمْ»، حق داریم هرچه دلمان بخواهد بگوییم، و میگوییم هرچه دل خودمان بخواهد. آن وقت ببینید به سر دین چه میآید؟!
(مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۰۴)
۱۹ اردیبهشت ۹۸
دعای روز سوم ماه مبارک رمضان
خودآگاهی و رسیدن به خویشتن خویش، آدمی را در سِیر بندگی سرعت میبخشد و آنچه او را مغبون میسازد، پرداختن به امور باطـل است که بزرگترین سرمایهٔ انسان، یعنی لحظههای زندگی او را به تاراج میبرد.
پس ای کریم! حال که در این ایام درهای رحمتت باز است و دعا به اجابت نزدیکتر، حال که بزرگوارانه میبخشی و سخاوتمندانه عطا میکنی، چگونه امیدواران حضرتت از دعا به درگاهت ناامید خواهند بود! ما را از خیر و رحمتت نصیبی قرار ده و از بیهودگی و باطل در امانمان دار!
الهی فضل خود را یار ما کن
ز رحمت یک نظر در کار ما کن
پس در این روز به زبان دل، محبوب را میخوانیم و زمزمه میکنیم:
«اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ؛ خدایا! مرا در این روز هوشیاری و خودآگاهی روزی کن و از بیخِردی و کار باطـل دور ساز و مرا بهره و فایده از هر خیری که فرود آوردی قرار بده، بهحق بخشش خودت ای بخشندهترین بخشندگان!»
زهرا نصیری / رومه مردمنو
جوانان! بیایید چونان علی و زهرا سلاماللّه علیهما برای هم سرود عاشقانه بخوانید:
«کُنّا کَزَوجَةِ حَمامَةٍ فِی أَیکَةٍ مُتَمَتِّعَینَ بِصِحَةٍ وَ شَبابٍ؛ ما چونان دو کبوتر همتا بودیم که در آشیانهای میزیستیم و از سلامت و جوانیمان بهره میبردیم.»
جوانان! بیایید حرفهای شرکآلود را دور افکنید و آداب و عادات جاهلی را به هیچ انگارید و به وعدۀ صادق خداوند مهربان دل و جان سپارید که میفرماید: «أَنکِحُوا ٱلْأَیَـٰامَىٰ مِنکُمْ. إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللّه مِن فَضْلِهِ؛ جوانان بیهمسرتان را همسر دهید. که اگر نادار باشند، خداوند به لطف خود، توانگرشان میکند.»
حیف از دل و فطرت پاک شما که از موهومات، بهراسد و سستی ورزد. غیرت جوانیتان را غنیمت شمارید و بر خویشتن مپسندید که «جاهلیات» هراسانتان کند. جوان و ترس؟ هیهات! لذت و فضیلت جوانی را در پای خرافات و ذلت، قربانی کردن، خلاف جوانمردی و مروت است. شمایان دلهای پاکتان را به خدا بسپارید، آنگاه بنگرید که چگونه یاریتان میکند.
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
خدایا! دلهای لطیف و جانهای پاک جوانانمان را به تو پناه میدهیم؛ تو و لطف و کرمت!
یا رب دعای خستهدلان مستجاب کن!
علیاکبر مظاهری
ادامه از: http://mazaheriesfahani.ir/1398/02/18
دعای روز دوم ماه مبارک رمضان
الهی! رسیدن به رضای تو آرزوی هر مشتاقیست، اما چگونه از تو مسئلت دارم که از من راضی باش! حال آنکه خوب میدانم چیزی از خویش ندارم که اسباب رضایت حضرتت را فراهم سازد و اگر اسبابی هست، آنهم از سوی توست. پس، از تو مسئلت دارم که قلبم را جایگاه رضا و معرفتت سازی و کریمانه از خطاهایم چشم بپوشی. به کرمت ای مهربان!
حال در این روز تو را به زبان دل میخوانیم و امید مرحمت داریم: «اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الى مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین: خدایا! نزدیک کن مرا در این ماه بهسوى خوشنودیت و برکنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفیق ده مرا در آن براى خواندن آیات قرآن، به رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان!»
زهرا نصیری
حضرت امام رضا علیهالسلام فرمودهاند:
زنی به خدمت امام محمد باقر علیهالسلام آمد و گفت: من زنی هستم که همۀ پیوندهای زندگانی اینجهانی را گسیختهام و تنها با خداوند سبحان پیمان بستهام!
حضرت به او فرمودند: یعنی چه؟ چگونه پیوند بریدهای و چهسان پیوند بستهای (و چه راهکار و شیوهای برگزیدهای)؟! زن گفت: قصد کردهام که هرگز ازدواج نکنم. حضرت فرمودند: چرا؟ او گفت: برای وصول به فضیلت و کسب مرتبت و جایگاه عالی. حضرت فرمودند: این کار را نکن و از این تصمیم و شیوه، منصرف شو. اگر بنا بود که در این روش و منش، فضیلتی باشد، حضرت فاطمه علیهاالسلام از همگان شایستهتر بود و او این کار را میکرد؛ زیرا هیچکس در فضیلت و مکانت، از ایشان پیشی نگرفته است.
♦️سخنی صریح و صمیمی با جوانان
به جوانان، که دلهایشان پاکتر و ذهنهایشان کمتر گرفتار خرافات و کفریات و حرفهای جاهلانه و خدانشناسانه است، میگوییم: هان! برادران و خواهران! میخواهید که در این دوران طربناک جوانی، سیر و سفرها به جهان معرفتها و لذتها و معنویتها بکنید؟ بسماللّه! راه باز است! اما چرا تنها؟! این راه، همسفر میطلبد و مونس و همدم میخواهد. پس باید یارانی داشته باشید تا شما را دلگرم کنند و انگیزهتان را بیشتر برانگیزانند.
بنگرید که پیامبر مهربان چه میفرمایند:
«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقِىَ اللّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَلْقِه بِزَوْجَةٍ؛ هر کس که دوست دارد پاک و طاهر با خداوند ملاقات کند، باید با همسر سفر کند.»
بنابراین، باید دست در دست و بال در بال هم افکنید و آفاق کرانههای ناپیدا را درنوردید و به آنجا برسید که به وصف نیاید.
علیاکبر مظاهری
♦️ادامه دارد.
ادامهٔ این مطلب را فردا بخوانید.
دعای روز اول ماه مبارک رمضان
هان ای دلشدگان! دیدهٔ دل باز کنید و درهای گشوده آسمان بنگرید که از امروز، آسمان به زمین نزدیک است. مبارک باد بر شما ورود به ضیافت الهی. ضیافتی که خوان بابرکتش کران تا به کران گسترده است، تا بنده را به توفیق و همت چه نصیب آید! سفرهای که نعمتش را پایانی نیست و هرکس را از آن به اندازهٔ ظرفش نصیبیست. هر ضیافتی را آدابیست و امساک و پرهیزکاری، آداب ضیافت الهیست. چه نیت که گَرد ریا از دل و جان بزداییم و خود را به عطر اخلاص معطـر سازیم؛ تا از مُنعمان خوان رحمتش بهشمار آییم. امید که در این ضیافت، سعادت یارمان باشد تا مغبون و سرگشته نباشیم.
خداوندا!
بهحق آبرومندان کویات
ببخش این بندهٔ بیآبرویت
پس در این روز به زبان دل، محبوب را میخوانیم و زمزمه میکنیم: «اللهمَ اجْعلْ صِیامی فیه صِیامالصّائِمینَ و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ و نَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِالغافِلینَ وهَبْلی جُرمی فیهِ یا الهَالعالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِالمجْرمینَ: خدایا! روزهٔ مرا در این روز مانند روزهٔ روزهداران حقیقی قرار بده و اقامهٔ نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان (از یاد تو) بیدار ساز و در این روز گناهم را ببخش، ای خدای عالمیان و زشتیهایم را عفو فرما، ای بخشندهٔ گنهکاران!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان
الهی! چون به دیده تأمل مینگرم، خود را یتیمی مستحق ترحم مییابم که در سرای دنیا واقع شده و نیازمند توجه است. از آن زمان که از دیدار امام زمانمان محروم شدهایم، احوال یتیمی را داریم که از دیدن پدر محروم گشته است. ای آنکه نظر بر احوال یتیمان را توصیه و تاکید فرمودهای، ما را موفق به دلجویی و همراهی یتیمان نما و خود دلجوی ما باش که خوان نعمت و رأفت کبریاییات گسترده و نقصانناپذیر است.
الهی! با امید به مهر و رحمتت همزبان با روزهداران، این نوا را سر میدهیم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأَیْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ السَّلاَمِ وَ صُحْبَةَ الْکِرَامِ بِطَوْلِکَ یَا مَلْجَأَ الْآمِلِینَ: خدایا! در این روز مرا ترحم به یتیمان و اطعام به گرسنگان و آشکارکردن سلام و مصاحبت نیکان نصیب فرما، به حق انعامت اى پناه آرزومندان عالم!»
زهرا نصیری/رومه مردمنو
دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
روزهای ضیافت الهی یکی پس از دیگری در حال گذر است. فرصتی که بسان ابر با سرعت و بیصدا میگذرد و ثمر آنرا جانهای عاشقی که وجودشان بستری آماده برای رویش بذرهای رحمت خداوندی است، درک میکند. رحمتی که جلوه آن در عبادتی خالص و زهد و پارسایی بیریا متجلی میشود.
خوشا آنان که الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
پس ای خدای مهربان! در این روز به زبان روزهداران تو را میخوانیم و امید رحمتت داریم:
«اللَّهُمَّ أَعِنِّی فِیهِ عَلَى صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَ آثَامِهِ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ ذِکْرَکَ بِدَوَامِهِ بِتَوْفِیقِکَ یَا هَادِیَ الْمُضِلِّینَ؛ خدایا! مرا در این روز بر روزه و اقامه نماز یارى کن و از لغزشها و گناهان دور ساز و ذکر دائم نصیبم فرما، به حق توفیقبخشى خودت اى رهنماى گمراهان!»
زهرا نصیری/ رومهٔ مردمنو
ازدواج ایثارگرانه (ترحمی)
- جوان گفت: دانشجوی مقطع دکتری هستم. قصد دارم تا آخر ادامه دهم. عضو هیئت علمی دانشگاه خواهم شد. چند ماه است برادر بزرگترم وفات کرده. همسرش مانده با یک طفل خردسال.
من در فکر ازدواجم. کسی از آشنایان پیشنهاد کرده که با همسر برادرم، که همسن من است، ازدواج کنم. موضوع با پدر و مادرم مطرح شد. ایشان با اینکه دلشان میخواهد من با دوشیزه ازدواج کنم، اما برای مصلحت؛ که نوهشان سرپرستدار شود و عروس بیوهشان سامان بگیرد، این ازدواج را پذیرفتهاند، بلکه تشویق هم میکنند که با همسرِ داداش مرحومم ازدواج کنم.
دلم میخواهد ثواب کنم و این ازدواج را به مصلحت خانواده میدانم، اما به چند دلیل نگرانم:
۱. خانم از نظر علمی همتای من نیست. نمیتوانیم از لحاظ فکری باهم مأنوس باشیم.
۲. از این نظر که قبلاً ازدواج کرده، برایم خوشایند نیست. من پسر هستم و میخواهم با یک دختر ازدواج کنم.
- گفتم: از لحاظ ظاهری او را میپسندید؟ از جنبهٔ عاطفی میتوانید دوستش بدارید؟
- گفت: عادی و متوسط است. احساسی به او ندارم. نه میتوانم دوستش داشته باشم و نه از او بدم میآید.
- گفتم: اینکه با بیوهٔ برادرتان ازدواج کنید و فرزند برادرتان را سرپرستی کنید، کاری اخلاقی و انسانی است و پاداش الاهی دارد. نیز اینکه با این کار پدر و مادرتان را خشنود کنید، کاری ارجمند است، اما چند مطلب مهم را باید در نظر گرفت:
۱. ازدواجهای ترحمی و ایثارگرانه توان بالایی را میطلبد. آیا این توان را دارید؟
۲. ازدواج برای ثواب، کار خطیری است. ازدواج، در ذات خود، ثواب دارد، اما بدون علاقه و رغبت و صرفاً برای ثواب، ممکن است به پشیمانی بینجامد.
۳. اگر با بیوهٔ برادرتان ازدواج کردید، هرگز نباید بر او منت بگذارید. این توان را دارید؟
۴. چنانچه اکنون تحتتأثیر عواطف ازدواج کنید، بعداً دچار ملامت نفس و اندوه جانکاه خواهید شد.
پسر به اندیشه رفت.
- گفت: تردید دارم که بتوانم از عهدهٔ این کار برآیم.
چون او را حیران یافتم، مجالی دوهفتهای به او دادم تا بیندیشد.
پس از دو هفته، یک جلسهٔ دیگر مشاوره کردیم. دیدم عزم او جزم نیست.
- گفتم: من این ازدواج را به صلاح نمیدانم.
جوان از شکنجهٔ روحی بیرون آمد. نفسی عمیق کشید و گفت: با زنداداشم ازدواج نمیکنم.
علیاکبر مظاهری
۲۲ اردیبهشت ۹۸
دعای روز ششم ماه مبارک رمضان
ای عزیزی که عزت و ذلت بندگان به اراده حضرتت معنا پیدا میکند، روحی که جسم را جان داده و آنرا ارزش و معنا بخشیده، از سوی توست.
اگرچه این نعمت گرانقدر را آلودم و آنرا به معصیت، تیره و تار کردم؛ اما تردید ندارم که مرا رها نکردهای.
تو همان قادر متعالی که میتواند به گوشهٔ چشمی، شقی را سعید و بدبخت را نیرانجام سازد. پس بر حال نزار من ترحم فرما و با پردهٔ سترت بپوشان آنچه را که زیبندهٔ آشکارشدن نیست و مرا در سایهسار رحمتت پناه ده. ای کسی که صاحب فضل و احسان هستی!
با همین امید، در این لحظات از ضیافت پرمهرت، تو را چنین میخوانم:
«اللَّهُمَّ لاَ تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَ لاَ تَضْرِبْنِی بِسِیَاطِ نَقِمَتِکَ وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَ أَیَادِیکَ یَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِینَ؛ اى خدا! مرا در این روز به سبب ارتکاب عصیانت خوار مساز و به ضرب تازیانه قهرت کیفر مکن و از موجبات خشم و غضبت دور گردان. بهحق احسان و نعمتهاى تو به خلق، اى منتهاى آرزوى مشتاقان!»
زهرا نصیری/ رومهٔ مردمنو
مشاوره خانواده
- پرسش:
خانمی نوشته و پرسیدهاند:
دو ماه است که عروسی کردهایم. هفتهای دوبار رابطه داریم. تصورم زندگی عاشقانهتری بود. شوهرم تا دیروقت سر کار است. چند شب پیش واقعا دیگر عاجز شدم و صراحتا اعلام نیتی کردم که چرا اینقدر سرد برخورد میکند. ناراحت شد و گفت انتظار دارد یکبار هم من شروع کنم. اما وقتی خسته و کوفته میرود بخوابد، من چهکار کنم؟
میگوید کمی تحمل کن تا فشار کارم کم شود، بعد همه چیز درست میشود. به او گفتم با این رفتارت حس میکنم اصلا دوستم نداری. گفت اشتباه میکنی. من عاشقتم، اما خستهام. درک کن.
میترسم این رابطهمان سرد شود. چهکار کنم؟
بیصبرانه منتظر جواب و راهنمایی شمایم. باتشکر.
- پاسخ ما:
از اینکه در اندیشه زندگیتاناید و مراقبت میکنید تا «مسائل» به «مشکلات» بدل نشوند، آفرینتان میگوییم. این روش را ادامه دهید.
اکنون راهکارها:
۱. دل به تعداد رابطه خوش نکنید. کیفیت مهمتر از کمیت است. یک رابطه گرم و عاشقانه بهتر از ده رابطه سرد و بیعاطفه است.
۲. مهارتهای خود را درباره رابطه عشقی و جنسی با همسرتان افزون کنید. این کار را با مطالعه کتابها و استفاده از مشاور دانا و توانای خانم و فایلهای صوتی اساتید انجام دهید. کتاب «آداب عشق ورزی» ما، یاریتان میکند و پاسخ کاملی به سؤالتان است. شما و همسرتان را به خواندن آن سفارش اکید میکنم. چه بهتر که این کتاب را با همسرتان و در کنار یکدیگر، برای هم بخوانید.
۳. رندانگی، ریحانگی، عطوفت، مهربانی، ابراز علاقه و عشق، ابزارهای کارآمدی در اختیار شما است. از آنها بهره ببرید.
۴. اینکه همسرتان انتظار دارد شما نیز شروع کننده رابطه باشید، انتظار بهجایی است. چرا که نه؟ خانم نیز باید برای آغاز رابطه، فعال باشد. شاید در ابتدا برایتان سخت باشد، اما اقدام و تمرین کنید تا آسان شود و آنگاه حلاوت آن را دریابید. هردو همسر باید در این عرصه، فعال و چالاک باشند.
۵. فشار کاری همسرتان زیاد است. این از نشانههای علاقه ایشان به شما و زندگیتان است. او تلاش میکند تا آسودگی و آرامش بیشتری را برای شما فراهم کند. قدر تلاش ایشان را بدانید و در ظاهر نیز قدردانیتان را ابراز کنید.
۶. همسرتان را به مراجعه به یک مشاور دانا و توانا تشویق کنید.
الاهی خوشبخت باشید.
علیاکبر مظاهری
دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
ای آنکه نیکوکاری را آغازگری و فضل و احسانت جهان و جهانیان را دربر گرفته است! ای آنکه آشکارکننده زیبایی و پنهانکننده زشتیهایی! و ای آنکه صاحب صبر عظیمی! یاریم کن تا متخلق به اخلاق تو باشم. مرا عامل به نیکی و سبب نشر آن کن و از هرگونه بدی که منجر به نافرمانیت شود، در امان دار.
الهی! به امید اجابتت، در این ضیافت ملکوتی به زبان روزهداران تو را میخوانم: «اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین؛ خدایا! در این روز احسان و نیکویى را محبوب من و فسق و معاصى را ناپسند من قرار ده و در این روز خشم و آتش قهرت را بر من حرام گردان، به یارى خود اى فریادرس فریادخواهان!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
الهی! در این روز توکل بر حضرتت را دستاویز رسیدن به قرب و رحمتت قرار میدهیم؛ چراکه تو خود فرمودی: «مؤمنان تنها باید بر خدا توکل کنند.» توکل بر وجود پرمهر و باعظمتت، تلاش را برای انسان معنادار میکند و هیچ سختی و مانعی نمیتواند او را از حرکت و تلاش بازدارد؛ چراکه یقین دارد پروردگار متعال تلاش هیچ تلاشکنندهای را ضایع نمیکند.
الهی! سعادت جز در لقای تو معنا نمیشود و هر کسی را در سعادت مرتبهایست متناسب با ظرف وجودیاش؛ پس، از تو میخواهیم که بالاترین درجه سعادت را برای ما مقدر سازی و در این روز از ضیافت، آنچه را که برای ما بهترین است، روزیمان فرمایی!
الهی! در این روز از ضیافت کبریاییات، به حضرتت توکل میکنیم و با روزهداران همدل و همزبان میشویم:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِینَ؛ اى خدا! مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند و نزد تو فوز و سعادت یابند و مقربان درگاه تو باشند قرار ده، به حق احسانت اى منتهاى آرزوى طالبان!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دعای روز نهم ماه مبارک رمضان
الهی! چگونه آرزو کنمت، حال آنکه همیشه از همه نزدیکتری و چگونه در فرافقت نسوزم که خود پردهٔ میان روحم و قرب حضرتت شدهام!
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
ای آنکه مهربانیات را انتهایی نیست، حال که نزدیک است یکسوم ماه ضیافتت به اتمام رسد، با امید به اینکه از بهرهمندان درگاهت باشیم، با زبان دل میسُراییم:
«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِکَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِکَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِکَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِکَ یا أمَلَ المُشْتاقین: خدایا! قرار ده برایم در آن بهرهاى از رحمت فراوانـت و راهنماییام کن در آن به برهان و راههاى درخشانت و بگیر عنانم را بهسوى رضایت همهجانبهات، به دوستى خود اى آرزوى مشتاقان!»
زهرا نصیری
دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان
الهی! چون به دیده تأمل مینگرم، خود را یتیمی مستحق ترحم مییابم که در سرای دنیا واقع شده و نیازمند توجه است. از آن زمان که از دیدار امام زمانمان محروم شدهایم، احوال یتیمی را داریم که از دیدن پدر محروم گشته است. ای آنکه نظر بر احوال یتیمان را توصیه و تاکید فرمودهای، ما را موفق به دلجویی و همراهی یتیمان نما و خود دلجوی ما باش که خوان نعمت و رأفت کبریاییات گسترده و نقصانناپذیر است.
الهی! با امید به مهر و رحمتت همزبان با روزهداران، این نوا را سر میدهیم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأَیْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ السَّلاَمِ وَ صُحْبَةَ الْکِرَامِ بِطَوْلِکَ یَا مَلْجَأَ الْآمِلِینَ: خدایا! در این روز مرا ترحم به یتیمان و اطعام به گرسنگان و آشکارکردن سلام و مصاحبت نیکان نصیب فرما، به حق انعامت اى پناه آرزومندان عالم!»
زهرا نصیری/رومه مردمنو
دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
روزهای ضیافت الهی یکی پس از دیگری در حال گذر است. فرصتی که بسان ابر با سرعت و بیصدا میگذرد و ثمر آنرا جانهای عاشقی که وجودشان بستری آماده برای رویش بذرهای رحمت خداوندی است، درک میکند. رحمتی که جلوه آن در عبادتی خالص و زهد و پارسایی بیریا متجلی میشود.
خوشا آنان که الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
پس ای خدای مهربان! در این روز به زبان روزهداران تو را میخوانیم و امید رحمتت داریم:
«اللَّهُمَّ أَعِنِّی فِیهِ عَلَى صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَ آثَامِهِ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ ذِکْرَکَ بِدَوَامِهِ بِتَوْفِیقِکَ یَا هَادِیَ الْمُضِلِّینَ؛ خدایا! مرا در این روز بر روزه و اقامه نماز یارى کن و از لغزشها و گناهان دور ساز و ذکر دائم نصیبم فرما، به حق توفیقبخشى خودت اى رهنماى گمراهان!»
زهرا نصیری/ رومهٔ مردمنو
دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
ای آنکه پردهپوشی و غفرانت خطاهایم را پوشانده! اگر نبود مغفرت و بخشش تو، گناهانم مرا رسوا میساخت و آنگاه بود که حتی عزیزانم مرا از خود طرد میکردند. ای آنکه آبروی بندگانت را خریدهای! بهفضل خود لغزشهایم را از نامهٔ اعمالم پاک کن و مرا بهخاطر آنها مورد بازخواست قرار مده و توفیق آن ده که آثار خطا و گناه از صفحه ضمیرم نیز پاک شود.
الهی با امید به بخششت، همزبان با روزهداران، تو را میخوانم:
«اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِی فِیهِ بِالْعَثَرَاتِ وَ أَقِلْنِی فِیهِ مِنَ الْخَطَایَا وَ الْهَفَوَاتِ وَ لاَ تَجْعَلْنِی فِیهِ غَرَضاً لِلْبَلاَیَا وَ الْآفَاتِ بِعِزَّتِکَ یَا عِزَّ الْمُسْلِمِینَ؛ خدایا! در این روز مرا به لغزشهایم مؤاخذه مفرما و عذر خبط و خطاهایم بپذیر و مرا هدف تیر بلاها و آفتها قرار مده، به حق عزت و جلالت اى عزتبخش اهل اسلام!»
زهرا نصیری / رومه مردمنو
دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان
الهی! ای آنکه در آیات نورانی، بندگان را به صبر فراخواندی و به صابران بشارت دادهای، ما را از صابران قرار ده و چنان بر ارزش صبر و بردباری واقفمان ساز که براساس آیات کتاب آسمانیات، توصیه ما به یکدیگر، گرویدن به حق و صبر باشد. بهراستی که صبر هر پایانی را نیکو میکند و هر شقاوتی را به سعادت تبدیل میسازد.
الهی! وجود ما را از هر ناپاکی مبری ساز تا در این روز همصدا با روزهداران حقیقی به درگاهت زمزمه کنیم:
«اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَى کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَى وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِکَ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الْمَسَاکِینِ؛ خدایا! در این روز مرا از پلیدى و ناپاکیها پاک ساز و بر حوادث خیر و شر قضا و قَدَرت صبر و تحمل عطا کن و بر تقوا و مصاحبت نیکوکاران موفق دار، به یارى خود اى مایه شادى و اطمینان خاطر مسکینان!»
زهرا نصیری - رومهٔ مردمنو
دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
خوشا آنکس که ستاری را از مکارم اخلاق، غنیمت داند و چنان عزم بر کشف و رفع عیوب خود داشته باشد که عیب دیگری را نبیند و در پی فاش آن نباشد. بیگمان خداوند با او رحمانیت و ستاریت در پیش گیرد که هیچ کاری در نزد خداوند بدون پاداش نخواهد بود.
ای آنکه امید دیروز و امروز و فردای منی، کم نیست گردنههای دهشتناک در زندگی که اگر رهایم کنی، سقوط من حتمیست؛ پس مرا در پناه خود به ساحل امن آرامش برسان!
الهی! امروز هم با امید به رحمتت همدل و همزبان با روزهداران، تو را میخوانم: «اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین؛ خدایا! مرا در این ماه به ستر و پاکدامنى بیاراى و به لباس قناعت و اکتفا به اندازه حاجت بپوشان و بر عدالت و انصاف وادارم کن و مرا در این ماه از هرچه مىترسم ایمنى ده، به نگهدارىات اى نگهدارنده هراسندگان!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
نگاهی به اشتغال خانمها
اشاره:
ما با اشتغال خانمها مخالف نیستیم، اصلا. بلکه ایشان را به کارهای موافق فطرت و طبیعتشان تشویق میکنیم. نیز به اینکه کارکردن، حس مفیدبودن را در خانمها تقویت میکند، توجه داریم. نیز برخی از شغلها را مخصوص خانمها میدانیم، که روا نیست آقایان در آنها ورود کنند. این دیدگاه ما را در نظر بگیرید و اکنون سخن این دختر شاغل را بخوانید:
من شاغل بودم و هستم. خواستگاران زیاد و خوبی داشتم که با اشتغالم موافق نبودند. من چون کارم را دوست داشتم، آنان را رد میکردم. تا اینکه اکنون سنم بالا رفته و از مرحله ازدواج گذشتهام و دیگر خواستگار ندارم.
من پشیمانم؛ با تمام وجودم پشیمانم. وقتی به پشت سرم مینگرم و میبینم چه خواستگاران خوبی را، فقط بهخاطر کارم رد کردم، از پشیمانی و حسرت، آه میکشم.
من زندگیام را فدای کارم کردم.
اکنون دارم خودم را قانع و آماده میکنم که دیگر تا آخر عمر باید مجرد بمانم. اندک اندک به این سو میروم که دختربچهای را از پرورشگاه بگیرم و سرپرستیاش را عهدهدار شوم و تا آخر عمر با او زندگی کنم. این بهتر از رفتن به خانه سالمندان است.
من به صراحت و با صمیمیت به دخترانی که خواستگاران خود را به خاطر شاغل بودن رد میکنند میگویم: کاری را که من کردم، نکنید. من با تمام وجودم پشیمانم.
علیاکبر مظاهری
۱ خرداد ۹۸
دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان
الهی! چون نیک مینگرم، عافیت این سرای و آن سرای در نیکی و حُسن خُلق با مردم خلاصه است؛ آنسان که مهرورزی با دیگران، بهشت را به جان آدمی نزدیک میکند و حُسن معاشرت با ایشان، زندگی را رونق میبخشد. خوشا آنان که این نعمت بزرگ را از خدای بزرگ خود تحفه گرفتهاند!
پس ای خدای مهربان! تو را با زبان روزهداران میخوانیم و درخواست خویش به درگاهت عرضه میکنیم:
«اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الى دارِ القَرارِبالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین؛ خدایا! در آن به سازشکردن با نیکان توفیقم ده و دورم دار در آن از رفاقت بدان و جایم ده در آن با مهرت بهسوى خانه آرامش، به خدایى خودت اى معبـود جهانیان!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
الهی! اگر بزرگترین نعمتها را بندگی خاشعانه به درگاهت بدانم، بهگزافه نخواهد بود. خشوع در برابر عظمت کبریاییات، حاصل معرفت عمیقی است که هر کسی را از آن بهره نباشد. بیگمان سعهصدر، و تقوا پیوند محکمی با خشوع به درگاهت دارد که هرکس به اندازه ظرفیت خود از آن بهره خواهد برد. در این روز که ضیافت رحمانیات به نیمه رسیده است، ما را از این نعمت و رحمت نصیبی عطا کن که درگاهی برای طلب جز درگاه کریمت نمیشناسیم.
الهی! در روز میلاد کریم اهلبیت، وجود پربرکت حضرتش را واسطه قرار میدهیم و با زبان روزهداران تو را میخوانیم:
«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِینَ وَ اشْرَحْ فِیهِ صَدْرِی بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِینَ بِأَمَانِکَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ؛ خدایا! در این روز طاعت بندگان خاشع خود را نصیب من گردان و شرح صدر مردمان فروتن خداترس را به من عطا فرما، بهحق امانبخشى خود اى ایمنى دلهاى ترسان!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان
ای آنکه همیشه حاضر و ناظری! چون ناظری چه گویم و چون حاضری چه جویم؟!
الهی کدام نصیب، بهتر و نیکوتر از رسیدن به لقای توست؟!
معبودا! بسان نوزادی که آغوش مادر را گرمترین و تنها ملجأ خود میداند، امید و پناهی جز تو در دل نداریم و در شب قدر خود را به آن آغوش مهربان سپردیم.
در این روز نیز تو را به زبان روزهدارانت میخوانیم:
«اللّهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الی خَیراتِهِ ولاتَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الی الحَقّ المُبین؛ خدایا! زیاد بگردان در آن بهره مرا از برکاتش و آسان کن راه مرا بهسوی خیرهایش و محروم نکن ما را از پذیرفتن نیکیهایش، ای راهنمای بهسوی حـق آشکار!»
زهرا نصیری
بهار نیایش
نیاش یا مناجات، دینیترین رفتار انسانها است. هیچ گفتار و رفتار دیگری به اندازۀ مناجات با خدا، انسان را دینیتر و معنویتر نمیکند. نیایش با خدا، سنت پیامبران و دوستان خدا بوده است؛ اما متأسفانه این بخش مهم از دین و دینداری، در میان مسلمانان معاصر، رنگ باخته است. توجه بیقاعده به جنبههای غیر معنوی دین، بسیاری از دینداران را از مهمترین رسالت ادیان که نزدیکتر کردن انسان به خدا است، غافل کرده است؛ حال آنکه گام نخست در دینداری و مسلمانی، پیوند معنوی و روحی با خدا است. تا این پیوند نباشد، همۀ برنامههای دیگر دین، مرده و بی جان است. دین، یعنی خداپرستی، و خداپرستی بدون ارتباط معنوی با خدا ادعایی بیش نیست. از سوی دیگر، برای ارتباط معنوی با خدا، راهی آسانتر از نیایش وجود ندارد. در نیایش، ما حقیقت و ارزشهای خود را آشکار میکنیم؛ زیرا در نیایش روی سخن با خدا است و آنگاه که با خدا سخن میگوییم، جایی برای دروغ و ریا و نیرنگ نیست. ما جز در محراب نیایش، نقاب از چهره برنمیداریم و همۀ هستی و واقعیت خود را – همانگونه که هست - نشان نمیدهیم. آنگاه که رو در روی خدا میایستیم، همانیم که هستیم. هر انسانی، به چنین لحظههایی در عمر خود نیازمند است. حتی اگر خداپرست نبودیم، باید سنگی یا چوبی یا خورشید و ستارهای را – برای پرستش! - مییافتیم تا در برابر او، خود را عریان کنیم و خویشتن را – آنسان که هستیم – ببینیم.
گفتوگو با خدا، چنان روحیهای به انسان میدهد که زندگی را برای او لذتبخشتر، و روح را برای معراج به ماورای آب و خاک، آمادهتر میکند. در مناجات با خدا، آنچه مهم است حضور دل و صمیمت در گفتار است. در محضر دوست، ترتیب و آداب چندانی نباید جست. زبان دل را باید گشود و چشم جان را.
خدایا،
بی تو زمین، تابوت زشتیها است؛
با تو زمین، قرارگاه عاشقیها است.
بی تو آسمان، عجوزۀ فرتوتی است که صبح تا شام، دفتر سرنوشت ما را سیاه میکند؛
با تو آسمان، شمعدان مهربانیها است.
بی تو ابرها شبحهای سرگردان در فراموشخانۀ نکبت و بیعاریاند؛
با تو ابرها، چشمههای زلال مسیحایی در خلوت مریمهای نجیبتر از اشکاند.
بی تو نفسهای من، خرناسههای ابلیس است؛
با تو هر نفس که از سینه برمیآورم، خوراک فرشتگان گرسنه است.
بی تو، نسیمْ باد وحشی است؛
با تو بادهای ترانهخوان، شانههای زلف پریشان مناند.
بی تو هر واژه، پرچم گمراهی است؛
با تو واژهها پیغمبران آگاهی و داناییاند.
بی تو زندگی، بودن و افسردن است؛
با تو زندگی، بودن و بالیدن است.
بی تو مرگ، خانۀ آخر است؛
با تو مرگ، اول آشناییها است.
بی تو جان، سربار تن است و تن زنجیر روح، و روح نوحهخوان ویرانههای مرموز؛
با تو تن، گلستانۀ روح است و روح بازیگاه شادیهای تن.
بی تو بیزارم، بیمارم؛
با تو آموزگار مسیح در مدرسۀ معراجم.
بی تو من هیچ؛ بی تو من پوچ؛
با تو من پیشنماز هستی.
خدایا
هیچ حقیقتی را چندان پنهان نکردم که ایمانم را
که میدانم تو در پنهان، پیداتری
استاد رضا بابایی / رومهٔ اطلاعات
۱۹ اردیبهشت ۹۸
دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
شبهای ماه رمضان یکی پس از دیگری سپری شد و اکنون به شبی رسیدهایم که میتواند نقطه عطف زندگی هر کسی باشد.
الهی در این شبهای آسمانی طعم شیرینی بندگی را نصیبمان کن و تمام اعضا و وجودمان را به بندگی حضرتت معطوف دار و برترین عنایتی که به خوبانت عرضه میکنی، بر ما نیز مقدر فرما که تنها تو میدانی آن نعمت و رحمت کدام است.
شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
در این روز تو را به زبان روزهدارانت میخوانم تا دلم را برای شب وصل مهیا سازم:
«اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکاتِ أَسْحَارِهِ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِکلِّ أَعْضَائِی إِلَی اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِک یا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِین؛ خدایا! مرا در این روز برای برکات سحرها بیدار و متنبه ساز و دلم را به روشنی انوار سحر منور گردان و تمام اعضا را برای آثار و برکات این روز مسخر فرما، به حق نور خود ای روشنیبخش دلهای عارفان!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
خدایا! از کودکی آموختم تو همانی که نامه نانوشته را میخوانی. حدیث دل جز به درگاه کبریاییات بازگو نخواهم کرد و نامه دل جز در حریم امن تو نخواهم گشود؛ باور دارم که از دلم آگاهی و نیاز دلم را بدون شرح و بیان خوب درمیابی. یاریام کن تا جوارحی را که تو عطایم کردی جز در راه بندگی حضرتت، مصروف نسازم و رشته امیدم را جز به رحمت بیدریغت معطوف نکنم.
ای آگاه به نهان دلها! امروز تو را با زبان روزهداران چنین میخوانم:
«اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین؛ اى خدا! در این روز مرا به اعمال صالح راهنمایى کن و حاجتها و آرزوهایم را برآورده ساز، اى کسى که نیازمند به شرح و سوال بندگان نیستى، اى خدایى که به سرایر خلق آگاهى، درود فرست بر محمد و آل اطهار او!»
زهرا نصیری / رومه مردمنو
دعای روز بیستودوم ماه مبارک رمضان
الهی! چگونه گویمت که از من خشنود باش، حال آنکه چیزی از خود ندارم که عرضه کنم و هر آنچه هست، همه از ناحیهٔ توست. ای کریمی که بیبهانه میبخشی، انتظار عطایت دل را به رشتهٔ امید گره زده تا آنجا که چشم انتظار فرونمیبندد. ای صاحب کرم! در ضیافت کریمانهای که بهپا کردهای برترین نصیب و بهره را روزیمان کن و از نیکیها آنچه را که تو میدانی و ما نمیدانیم عطایمان فرما. به کرمت ای مهربانترین مهربانان!
معبودا! در این روز دل را برای شب قدری دیگر مهیا میکنیم و همدل و همزبان با روزهدارن تو را میخوانیم:
«اَللّهمَّ افتَح لی فیه ابوابَ فَضلکَ وَ اَنزل عَلَیّ فیه بَرَکاتکَوَ وَفّقنی فیه لموجبات مَرضاتک و اسکنّی فیه بحبوحات جَنّاتکَ یا مجیبَ دَعوَه المضطَرّینَ؛ خداوندا! در این روز بر من درهای فضل و کرمت را بگشا و برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خشنودیت موفقم بدار و در وسط بهشتهایت مرا مسکن ده، ای پذیرنده دعای پریشانان و درماندگان!»
زهرا نصیری
دعای روز بیستویکم ماه مبارک رمضان
الهی! شبهای قدر اوج ضیافت رحمانی توست. دل را شعفی فزاینده و در عین حال اندوهیست فراهم. شوق و شعف آن برای میهمانی بر خوان بابرکت توست و اندوهش از آوای رحیلیست که در گوش جان میپیچد و یادآوری میکند: هان! غافل مباش! مبادا بهار قرآن بهسر آید و تو را نصیبی از آن نباشد!
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
خدایا! در این روز نیز همدل و همزبان با روزهداران تو را میخوانم:
«اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِکَ دلیلاً ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین؛ خدایا! قرار ده برایم در آن بهسوى خشنودىهایت راهنمایى و قرار مده شیطان را در آن بر من راهى و قرار بده بهشت را برایم منزل و آسایـشگاه، اى برآورندهٔ حاجتهاى جویندگان!»
زهرا نصیری
مطالعهٔ قرآن
"غریب" برایم نوشته است:
دیگر، مانند سابق، قرآن را "یکنواخت" نمیخوانم؛ بلکه نزد برخی از آیهها میایستم و در آنها تأمل میکنم. این شیوه، دلپسندم است. این الهامی است که خدا بر دلم فرستاده. این یک نعمت است و همه نعمتها از خدا است؛ "وَما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ؛ همه نعمتهایتان از سوی خدا است." (سوره مبارکه نحل، آیه ۵۳)
آیههایی که بیشتر بر آنها توقف میکنم و در آنها تأمل میکنم، آیههای رحمت است. وقتی به آیههای لقای خدا میرسم،
جانم به هیجان میآید و چشمههای چشمانم جاری میشوند و به دعا، از خدا میطلبم که زودتر به جنت لقایش برساندم. آیههایی که فضای رحمانی جهان دیگر را مینمایاند، دلم را به وجد میآورد. آیهها و سورههایی که نعمتهای زندگانی مؤمنان در بهشت رضوان را مینمایاند، شوقناکم میکند و چشمانم را طوفانی میسازد. اگر کسی نباشد که بشنود، عنان گریهام را رها میکنم. صدای گریهام بلند میشود.
اینها ایستگاههایی است که در آنها توقف میکنم. دیگر صراط قرآن را با سرعتی یکنواخت نمیپیمایم. گاهی تند میروم و گاهی کُند. در جایی اندکی میایستم و در جایی دیگر بار میاندازم و زمانی را میمانم.
توقف و تأمل و شوقناکیام منحصر در مقامها و نعمتهای آخرتی نیست؛ موهبتهای اینجهانی را نیز شامل میشود. بنابر مثال، زمانی که به اوصاف "عبادالرحمان" در سوره فرقان میرسم، میایستم و میاندیشم و از خدای رحمان، بهدعا، میطلبم که از آن بندگان نابش باشم.
اکنون، پس از سالها "تلاوت" قرآن، به "مطالعه" قرآن رسیدهام. و چه حلاوتی دارد!
خدای سبحان را، بر این نعمت ارجمند، بسیار شکر میکنم.
علیاکبر مظاهری
۴ اردیبهشت ۹۸
دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان
الهی! «بهشت» آرزوی زاهدان و نعمت از دسترفتهٔ کافران است، اما خوشا آنان که بهشتشان تو هستی و در زمزمههای عاشقانهشان از تو، جز تو طلب نمیکنند.
سالک از تو غیر تو هرگز نخواست
دادن این، نی غریب از کان جود
معبودا! قرآن را نامهٔ تو به انسان میدانم و چه دلانگیز است خواندن نامهٔ معشوقی که خود عاشقی خیرخواه است. در دیدگانم نور معرفت قرار ده تا در میان خطوط نامهات، ببیند آنچه را که باید ببیند، بشناسد «صراط مستقیم» را و بداند که «نبأ عظیم» چیست.
در این روز، همدل و همزبان با روزهداران تو را میخوانم، ای بهشت من!
«اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ النِّیرَانِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَةِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ؛ خدایا! امروز درهای بهشت را بر رویم بگشا و درهای آتش دوزخ را بر رویم ببند و توفیق تلاوت قرآن را روزیام کن. ای آرامبخش دلهای مؤمنان!»
زهرا نصیری
ضرورت مراجعه به مشاور دانا و توانا
دختر و پسری که زمان خواستگاری را میگذرانند، چون در شهری دور هستند و نمیتوانند برای مشاورهٔ حضوری بیایند، بهصورت تلفنی مشاوره خواستند.
تا جایی که امکان داشت، پاسخ دادم، اما بعد، برای بهتر پیشرفتن کار، به آنان توصیه کردم که برای مشاورهٔ حضوری، نزد مشاوری دانا و توانا بروند. تأکید کردم که مشاورهٔ حضوری مهم است و میتواند جوانان را در مرحلهٔ خواستگاری و انتخاب همسر یاری کند.
ایشان پذیرفتند و خواستند که از شهر خودشان مشاور معرفی کنم. در شهرشان دو مشاور میشناختم و معرفی کردم، اما آنها موفق نشدهبودند نزد آن دو مشاور بروند؛ به همین دلیل نزد مشاوری دیگر رفته بودند. آن مشاور، مشاورهای داده بود که وقتی نتیجه را به من گفتند، خجالتزده شدم.
آن مشاور از پسر گواهی عدمسوءپیشینه و از دختر گواهی پزشکی سلامت بکارت خواسته بود.
این کار مشاور باعث اذیت آن دو جوان و شرمگینی من شد.
وقتی ما به جوانان میگوییم مشاوره پیش از ازدواج ضروری است، اینرا هم تأکید میکنیم که مشاور باید دانا و توانا باشد.
علیاکبر مظاهری
۴ خرداد ۹۸
همسران! از هم انتقاد نکنید
ده سال پیش، کتاب «نبرد بیبرنده» را نوشتم. چکیده آن کتاب این است: «همسران! با هم مجادله نکنید.»
پس از آن، در کتاب «فرهنگ خانواده» نوشتم: «همسران! از هم عیبجویی نکنید.»
پس از آن، در درسها و مشاورهها گفتم: «همسران! برای هم استدلال نکنید.» اکنون میگویم: «همسران! از هم انتقاد هم نکنید.»
انتقاد، انتقاد میآورد، همانگونه که جدل، جدل میآورد. عیبجویی، عیبجویی میآورد. استدلال، استدلال میآورد. اینها همه، گلستان زندگی خانوادگی را به میدان نبردی خصمانه بدل میکنند؛ نبردی برآمده از آشوب (حاصل مجادله)، کینه (حاصل عیبجویی)، خشکی روابط (حاصل استدلال) و انتقامجویی (حاصل انتقاد).
نگویید: پس همسران چهگونه نقصهای همدیگر را رفع کنند و یکدیگر را رشد دهند؟
زیرا میگوییم: هرگز چنین نتیجه مطلوبی از انتقاد همسران حاصل نمیشود. زندگیهای بسیاری را کاوش کردهایم؛ هرگز انتقادهای همسران، نتیجه مطلوب نداشته است. مشاورههای بسیارمان نیز همین را نشان میدهد.
از این سراب، آب نطلبید، که اینجا اصلاً آبی وجود ندارد.
علیاکبر مظاهری
۸ خرداد ۹۸
دعای روز بیستوچهارم ماه مبارک رمضان
ای خدایی که زود راضی میشوی و با بیکران رحمتت، توبهکنندگان را مینوازی، نمیگویم از من راضی باش و چنانم کن که مورد رضایت حضرتت باشم؛ چون باور دارم که چنین درخواستی گستاخی بزرگی است؛ من که هستم و چه دارم که از درگاه کبریاییات طلب رضایت کنم!؟ بلکه با تمام جان از درگاهت مسئلت دارم که مرا به مقام رضا برسانی و از خودت راضی کنی؛ آنگاه هرگز نخواهم خواست جز آنچه را که رضای تو در آن است.
یا سریعالرضا در این روز با زبان روزهداران تو را میخوانم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیهِ مَا یُرْضِیکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذِیکَ وَ أَسْأَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِأَنْ أُطِیعَکَ وَ لاَ أَعْصِیَکَ یَا جَوَادَ السَّائِلِینَ؛ خدایا! در این روز از تو درخواست مىکنم آنچه را که رضاى تو در آن است و به تو پناه مىبرم از آنچه تو را ناپسند است و از تو توفیق مىخواهم که در این روز همه را به فرمان تو باشم و هیچ نافرمانى نکنم، اى عطابخش سائلان!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
دعای روز بیستوسوم ماه مبارک رمضان
لحظهای تفکر! لحظهای تأمل! لحظهها به حرکت پرشتاب خود ادامه میدهند و شب قدر رو به پایان است. تا من و ما را چه نصیب آید و تقدیرمان چهسان مقدر شود.
الهی! معرفت دعای نیکو در من نیست، پس تو از کرمت بهترین عنایتی که به برترین بندگانت می کنی را نصیب من گردان. این خواستهای بزرگ اما دستیافتنی است؛ چراکه من نبودم و تو به من نعمت وجود ارزانی داشتی؛ پس اجابت این دعا نیز از کان جود و کرمت بهدور نخواهد بود.
در این روز با دلی آکنده از امید به مغفرت، همدل و همزبان با روزهداران، تو را میخوانیم:
«اللهمّ اغسِلْنی فیهِ من الذُّنوبِ وطَهِّرْنی فیهِ من العُیوبِ وامْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَى القُلوبِ یا مُقیلَ عَثَراتِ المُذْنِبین؛ خدایا! بشوى مرا در این ماه از گناه و پاکم کن در آن از عیبها و آزمایش کن دلم را در آن به پرهیزکارى دلها اى چشمپوش لغزشهاى گناهکاران!»
زهرا نصیری
دعای روز بیستودوم ماه مبارک رمضان
الهی! چگونه گویمت که از من خشنود باش، حال آنکه چیزی از خود ندارم که عرضه کنم و هر آنچه هست، همه از ناحیهٔ توست. ای کریمی که بیبهانه میبخشی، انتظار عطایت دل را به رشتهٔ امید گره زده تا آنجا که چشم انتظار فرونمیبندد. ای صاحب کرم! در ضیافت کریمانهای که بهپا کردهای برترین نصیب و بهره را روزیمان کن و از نیکیها آنچه را که تو میدانی و ما نمیدانیم عطایمان فرما. به کرمت ای مهربانترین مهربانان!
معبودا! در این روز دل را برای شب قدری دیگر مهیا میکنیم و همدل و همزبان با روزهدارن تو را میخوانیم:
«اَللّهمَّ افتَح لی فیه ابوابَ فَضلکَ وَ اَنزل عَلَیّ فیه بَرَکاتکَوَ وَفّقنی فیه لموجبات مَرضاتک و اسکنّی فیه بحبوحات جَنّاتکَ یا مجیبَ دَعوَه المضطَرّینَ؛ خداوندا! در این روز بر من درهای فضل و کرمت را بگشا و برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خشنودیت موفقم بدار و در وسط بهشتهایت مرا مسکن ده، ای پذیرنده دعای پریشانان و درماندگان!»
زهرا نصیری
مطالعهٔ قرآن
"غریب" برایم نوشته است:
دیگر، مانند سابق، قرآن را "یکنواخت" نمیخوانم؛ بلکه نزد برخی از آیهها میایستم و در آنها تأمل میکنم. این شیوه، دلپسندم است. این الهامی است که خدا بر دلم فرستاده. این یک نعمت است و همه نعمتها از خدا است؛ "وَما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ؛ همه نعمتهایتان از سوی خدا است." (سوره مبارکه نحل، آیه ۵۳)
آیههایی که بیشتر بر آنها توقف میکنم و در آنها تأمل میکنم، آیههای رحمت است. وقتی به آیههای لقای خدا میرسم،
جانم به هیجان میآید و چشمههای چشمانم جاری میشوند و به دعا، از خدا میطلبم که زودتر به جنت لقایش برساندم. آیههایی که فضای رحمانی جهان دیگر را مینمایاند، دلم را به وجد میآورد. آیهها و سورههایی که نعمتهای زندگانی مؤمنان در بهشت رضوان را مینمایاند، شوقناکم میکند و چشمانم را طوفانی میسازد. اگر کسی نباشد که بشنود، عنان گریهام را رها میکنم. صدای گریهام بلند میشود.
اینها ایستگاههایی است که در آنها توقف میکنم. دیگر صراط قرآن را با سرعتی یکنواخت نمیپیمایم. گاهی تند میروم و گاهی کُند. در جایی اندکی میایستم و در جایی دیگر بار میاندازم و زمانی را میمانم.
توقف و تأمل و شوقناکیام منحصر در مقامها و نعمتهای آخرتی نیست؛ موهبتهای اینجهانی را نیز شامل میشود. بنابر مثال، زمانی که به اوصاف "عبادالرحمان" در سوره فرقان میرسم، میایستم و میاندیشم و از خدای رحمان، بهدعا، میطلبم که از آن بندگان نابش باشم.
اکنون، پس از سالها "تلاوت" قرآن، به "مطالعه" قرآن رسیدهام. و چه حلاوتی دارد!
خدای سبحان را، بر این نعمت ارجمند، بسیار شکر میکنم.
علیاکبر مظاهری
۴ خرداد ۹۸
همسران! از هم انتقاد نکنید (۴)
پاسخ استاد پاکنهاد به نقد خانم نوحی
با سلام و ارادت خدمت استاد مظاهری عزیز که انتقاد حقیر را در کانال «از زبان مشاور» درج کردند و عملاً به ما درس انتقادپذیری دادند.
و با تشکر از نقد خواهر فاضله، سرکار خانم طیبه نوحی.
اینجانب با تأیید روح احساسی و حساس خانمها و اینکه در بسیاری از موارد، بیان انتقاد، بجا و صحیح اتفاق نمیافتد و باز با تأیید این نکته که هر مطلبی را هم نباید به زبان آورد (نهتنها برای همسر و جنس زن، بلکه برای مطلق افراد، نهی شده: لا تقل کل ما تعلم)، نکاتی را متذکر میشوم:
۱. انتقاد، چنانچه ذکر شد (با رعایت شرایط روحی مخاطب، زمان و مکان نقد و رعایت مراتب و لوازم آن)، از لوازم رشد و تعالی جامعه و انسانهاست.
۲. چطور میشود که زن و شوهری واقعاً در نظام ارزشی اسلام، نسبت به رشد و تعالی یکدیگر بیتفاوت یا خاموش باشند؟
۳. انتقاد از همسر، مخصوص آقایان نیست، بلکه بانوان را نیز ما داخل در این ماجرا میدانیم. با فرض شما، آیا همین خانم احساسی، که نتواند حتی، آنهم بهطور صحیح، انتقادی به همسر خود کند، آیا دچار یک فشار مضاعف نمیشود؟
۴. با فرض سرکار عالی، آیا فکر نمیکنید دو اصل مهم دین ما، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، لااقل برای خانمها باید تعطیل شود؛ چراکه آنها حساسند و دچار آلام روحی میشوند؟!
۵. فرمودید: «در خیلی موارد، انتقادها، هرچند درست، کدورت میزاید و. چراکه همه افراد ظرفیت.»
بله، این سخن تاحدی درست است، ولی عرض بنده این است که باید متولیان و مربیان جامعه و حتی خانوادهها، این عیب بزرگ را اصلاح و زایل کنند، نه اینکه اصل انتقاد، آنهم به شکل صحیح و. را تعطیل و بدتر از آن، مخرب اعلام کنند.
بله، کسی که ظرفیت شنیدن نقد صحیح را هم ندارد، نباید او را نقد کرد تا ظرفیت ایجاد شود. چنانکه در دین ما فرمودهاند: اگر احتمال تأثیر در امر و نهیتان ندادید یا احتمال واکنشی مخالف دادید، نهتنها امر و نهی لازم و سازنده نیست، بلکه حرام و مخرب میشود.
با سپاس فراوان.
۱۲ خرداد ۹۸
دعای روز بیستوهفتم ماه مبارک رمضان
الهی! میدانم هر روز که در آن گناه نشود عید است و میدانم هر شبی که قطره دلم به دریای رحمتت راه یابد، شب قدر من است. از حضرتت مسئلت دارم که این روزهای پایانی ضیافت رحمتت را برای من عید قرار دهی و شبهای آنرا شبی که سرنوشت نیکو برایم مقدر سازی.
در این روز تو را به زبان روزهداران میخوانم و امید دارم که رحمت خود در حق صالحان را، نصیب من نیز گردانی: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ صَیِّرْ أُمُورِی فِیهِ مِنَ الْعُسْرِ إِلَى الْیُسْرِ وَ اقْبَلْ مَعَاذِیرِی وَ حُطَّ عَنِّیَ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ یَا رَءُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِینَ»
«خدایا! در این روز فضیلت لیله القدر را نصیب من گردان و تمام امور و کارهاى مشکل مرا آسان کن و عذرهایم بپذیر و وزر و گناهم محو و نابود ساز، اى رئوف و مهربان در حق صالحان!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
همسران! از هم انتقاد نکنید (۳)
پس از نقد برادرانه جناب استاد پاکنهاد از مطلب «همسران! از هم انتقاد نکنید»، خانم طیبه نوحی، استاد دانشگاه، پاسخی دادهاند که میخوانیم:
نقدپذیری یکی از عوامل مهم برای رشد و تکامل فرد محسوب میشود. در این امر، شکی نیست؛ چراکه همواره انتقاد باعث شناخت بیشتر شخص از خود و دیگری میشود.
اما شاید براساس این سخن که «هر راست نشاید گفت» در برخی موارد، هدف انتقاد، که هدایت و خیرخواهی و صلاح است، محقق نمیشود.
در خیلی از موارد، انتقادها، هرچند درست، در دل افراد میماند و رسوب میکند و کدورت میزاید و در درازمدت، ایجاد مشکل میکند؛ چراکه همه افراد، ظرفیت درست نقادیکردن و انتقادشنیدن را ندارند.
مسئله دیگر اینکه اکثر خانمها روحیهای لطیف دارند و این انتقادها باعث کدورت در قلبشان میشود. در این صورت، هدف نقد محقق نمیشود و فقط بار سنگینی بر قلب و روح زن مینشیند.
لذا در اکثر موارد، فرد در زندگی شویی، با انتقاد، به هدف خود نمیرسد.
۱۱ خرداد ۹۸
دعای روز بیستوششم ماه مبارک رمضان
تلاش انسان در زندگی دنیا در هر مسیری که واقع شود، همچون بذری است که نتیجه کشت آنرا خواهد دید؛ چراکه به تأکید قرآن کریم، برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست. در روزهای پایانی ضیافت الهی چه نیت که انسان از خداوند طلب نیکی کند تا تلاشهای او در راه بندگی را قبول فرماید و تلاشهایش در مسیر معصیت را ببخشاید.
پس ای خدای مهربان! در این روز تو را به زبان روزهداران، چنین میخوانم: «اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین؛ خدایا! کوششم را در این ماه مستحق سپاس و تقدیر قرار ده و گناهم را در آن مستحق آمرزش خویش بگردان و عملم را پذیرفته و عیبم را بپوشان، اى شنواترین شنوایان!»
زهرا نصیری / رومه مردمنو
دعای روز بیستوپنجم ماه مبارک رمضان
آدمی را گنجینهای گرانبهاتر از دل نیست؛ همان که او را در مسیر کمال سیر میدهد و میتواند راهنمایی به سرمنزل مقصود باشد. قلب و روح است که آدمی را دوستدار یا دشمن میکند و مسیر زندگی معنوی او را روشن میسازد. الهی! دلهای ما را به محبت دوستانت منور ساز و بصیرت در دشمنی با دشمنانت را به ما عنایت فرما.
در این روز به زبان روزهداران تو را میخوانیم: «اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ و مُعادیاً لأعْدائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن؛ خدایا! مرا در این روز دوست دوستانت و دشمن دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیغمبرانت قرار بده، اى نگهدار دلهاى پیامبران!»
زهرا نصیری / رومهٔ مردمنو
تکملهای بر «همسران! از هم انتقاد نکنید»
نوشتهای از برادر اخلاقمدارمان، مشاور ارجمند، جناب استاد پاکنهاد:
با سلام و ارادت خدمت استاد مظاهری عزیز
طاعاتتان قبول حضرت حق. انشاءالله.
ممنونم از مطالبی که در کانال قرار میدهید.
در آخرین مطلبی که درج فرمودید، با عنوان «همسران! از هم انتقاد نکنید»، نکاتی به ذهن بنده رسید که عرض میکنم:
۱. درست است که مجادله، در دین ما نهی شده است؛ چراکه ریشه در کفر دارد (من دعائم الکفر) و عیبجویی هم هکذا؛ چراکه با مثبتنگری و خیراندیشی در تضاد است، اما انتقاد اینگونه نیست.
۲. انتقاد، بهخلاف دو مورد مذکور، فقط دارای بار منفی نیست. نقد صحیح، دلسوزانه و عالمانه، توأم با رعایت مقدمات و شرایط نقد، آنهم بهصورت منصفانه، عامل رشد و حتی موجب تحکیم روابط است.
۳. اگر امروزه همسران، بهدلیل عدم آگاهی و توانمندی در نقد صحیح، دچار مشکلاتی میشوند، وظیفه آگاهان و دلسوزانی مانند جنابعالی است که روش انتقاد صحیح و شرایط و حتی زمان انتقاد و چگونگی آنرا بیان فرمایید تا جوانان و خانوادهها خود را از این گوهر ارزشمند محروم نکنند.
۴. عمل غلط و تفکر غلط،
نباید آگاهان و عالمان را بهسوی نتیجهگیری غلط سوق دهد.
از جسارت خود، که مثل همیشه درس پسدادهام، عذرخواهم و برای توفیق بیش از پیشتان، دعاگو.
۹ خرداد ۹۸
همسران! از هم انتقاد نکنید
ده سال پیش، کتاب «نبرد بیبرنده» را نوشتم. چکیده آن کتاب این است: «همسران! با هم مجادله نکنید.»
پس از آن، در کتاب «فرهنگ خانواده» نوشتم: «همسران! از هم عیبجویی نکنید.»
پس از آن، در درسها و مشاورهها گفتم: «همسران! برای هم استدلال نکنید.» اکنون میگویم: «همسران! از هم انتقاد هم نکنید.»
انتقاد، انتقاد میآورد، همانگونه که جدل، جدل میآورد. عیبجویی، عیبجویی میآورد. استدلال، استدلال میآورد. اینها همه، گلستان زندگی خانوادگی را به میدان نبردی خصمانه بدل میکنند؛ نبردی برآمده از آشوب (حاصل مجادله)، کینه (حاصل عیبجویی)، خشکی روابط (حاصل استدلال) و انتقامجویی (حاصل انتقاد).
نگویید: پس همسران چهگونه نقصهای همدیگر را رفع کنند و یکدیگر را رشد دهند؟
زیرا میگوییم: هرگز چنین نتیجه مطلوبی از انتقاد همسران حاصل نمیشود. زندگیهای بسیاری را کاوش کردهایم؛ هرگز انتقادهای همسران، نتیجه مطلوب نداشته است. مشاورههای بسیارمان نیز همین را نشان میدهد.
از این سراب، آب نطلبید، که اینجا اصلاً آبی وجود ندارد.
علیاکبر مظاهری
۸ خرداد ۹۸
مشاورهٔ تربیتی
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به مادری حیران
عوامل و ریشههای ی در کودکان:
١. تجربهطلبی
کودک تمایل دارد همه چیز را تجربه کند. او برای تجربهکردن چیزهایی که از آنها منع شده، حریصتر نیز میشود.
تطور کودکان و از حالی به حالی شدنشان موجب میشود که در موقعیتهای جدید و سنین مختلف، مسائل جدیدی را تجربه کنند.
مثلاً کودک در دورهٔ نوزادی، همه اجسام را به سمت دهان میبرد و تجربهشان میکند.
با بزرگشدن کودک، این موضوع پیچیدهتر میشود. او تلاش میکند کارهای پنهانی را دور از چشم بزرگترها تجربه کند. ی و پول برداشتن از کیف پدر و مادر نیز از همین کارهای پنهانی است.
البته او کمکم بدی کارهای زشت را متوجه میشود، اما در این سنین احساس کودک از عقلش قویتر است و بسیاری از کارهای او را که ما زشت میدانیم، خودش اصلاً زشت نمیداند و فقط میخواهد آنها را تجربه کند.
با بزرگشدن کودک و تربیت صحیح، عقل بر احساس پیشی میگیرد.
٢. احساس پَست بودن
این عامل بسیار مهم و گسترده است و هر کار پلیدی از جمله ی، دروغگویی و. را شامل میشود و زمانی بهوجود میآید که نهال عقل جوانه زده باشد.
اگر کودک احساس پستی کند، دست به هر کار زشتی خواهد زد.
کودکی که در معرض توهین باشد، خود را پَست میبیند.
گاهی پدر و مادر یا اطرافیان، مستقیم به کودک خود میگویند که تو بدی، تو پَستی، تو پلیدی و .
فرض کنیم هفتهای یکبار به کودک چنین سخنان شرمآوری زده شود، او با خود میگوید حالا که من بد هستم، ی هم میکنم، کارهای زشت دیگری هم انجام میدهم.
گاهی هم بهطور غیرمستقیم کودک را تحقیر میکنند. کودک بینوا تصمیم به انجام هر کاری میگیرد، به او میگویند تو نمیتوانی، تو بلد نیستی، تو از عهدهٔ کار برنمیآیی.
یا اینکه پدر و مادر همهٔ کارهای کودک را انجام میدهند، ظاهر این کار خیررسانی است، ولی منجر به تحقیر کودک میشود.
امیرالمؤمنین - علیهالسلام - میفرمایند: «من هانت علیه نفسه فلا تامن شره»: *١
کسی که نزد خویشتن پَست شد، از شر او در امان نیستی.
مقتضای طبع کسی که احساس پَستی کند، انجام کارهای زشت، از جمله ی است.
گاهی در مشاورهها میبینیم که کودک از خانوادهٔ متمول و ثروتمند است، روی میز منزل و داخل جیب خودش پول زیادی دارد ولی از کیف مادرش پول برمیدارد. چون کودک احساس پَستی و پلیدی میکند، با خود میگوید چون من پَستم کارهای پَست هم انجام میدهم؟
↩️ ١.نهجالبلاغه، فیضالاسلام، حکمت٣۴١،صفحهٔ ١٢٩٣
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد.
مشاورهٔ تربیتی
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به مادری حیران
پرسش:
مادر جوانی هستم. در تربیت پسرم با مسئلهٔ تاسفباری مواجه شدهام. به خاطر این مسئله، بسیار نگران و غمگینم و برایش اشک میریزم.
پسر ٨ سالهام از حدود ٢ سال پیش تاکنون چندین بار از کیف من ی کرده است. بهتازگی متوجه شدهام که از جیب پدرش نیز پول برمیدارد.
از همان اوایل که متوجه یاش شدم، بهشدت تنبیهاش کردم، اما الان به این نتیجه رسیدهام که تنبیه سودی ندارد.
درمانده و حیرانم، نمیدانم راهکار صحیح چیست.
لطفا راهنماییام کنید.
پاسخ استاد:
راهکارهی مقدماتی:
به این نکتهها، بهدقت، توجه کنید:
١. نگران نباشید، صبور و دلآرام باشید تا کار خرابتر نشود. با حوصله عمل کنید و شدتعمل نداشته باشید تا آرامآرام بررسیهای لازم را انجام دهیم.
۲. اگرچه ظاهر این مسئله بزرگ است، باطنش اصلا بزرگ نیست. میدانم این مسئله، برای والدین، سخت و ناراحتکننده است و در نظرشان بزرگ جلوه میکند.
۳. بر این کار اسم ی نگذارید. این یک عادتِ گذرای دوران کودکی است. همهٔ بچهها در دوران خردسالی این کار را تجربه میکنند، پسران بیش از دختران.
۴. به فرزندتان به چشم نگاه نکنید. او نیست.
۵. کارش را مستقیم به رخش نکشید. فعلا "تغافل" کنید؛ چشمپوشی بزرگوارنه. چنان عمل کنید که با اینکه میدانید، گویا نمیدانید. این بهترین شیوه است. بچه را شرمنده میکند، اما او را ناامید از مهر شما نمیکند. او را بیپروا نمیکند. حریمها حفظ میکند. و فایدههای بسیار دیگری دارد. تغافل، از بهترین راهکارهای تربیتی و اخلاقی است. حقا که تغافل، کلید طلایی تربیت و اخلاق است.
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد.
گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیهالسلام
حق گوش
«وَ أَمّا حَقّ السّمْعِ فَتَنْزِیهُهُ عَنْ أَنْ تَجْعَلَهُ طَرِیقاً إِلَى قَلْبِکَ إِلّا لِفُوّهَةٍ کَرِیمَةٍ تُحْدِثُ فِی قَلْبِکَ خَیْراً أَوْ تَکْسِبُ خُلُقاً کَرِیماً فَإِنّهُ بَابُ الْکَلَامِ إِلَى الْقَلْبِ یُؤَدّی إِلَیْهِ ضُرُوبُ الْمَعَانِی عَلَى مَا فِیهَا مِنْ خَیْرٍ أَوْ شَرٍّ وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللّه. و اما حق گوش این است که از هر چیز چنان پاکش دارى که آنرا راهى به دل خود سازى (و آنرا نگشایى) مگر براى (شنیدن) سخن خوبى که در دلت خیرى پدید آورد یا اخلاق والایى بدان کسب کنى، زیرا گوش دروازه سخن بهسوى دل است که معانى گوناگونى را که متضمن خیر یا شر است به آن میرساند. و نیرویى جز از ناحیه خداوند نیست.»
گوش یکی از اعضای بدن است که اهمیت آن در آیات و روایات زیادی گوشزد شده است، از جمله اینکه خداوند در آیه 36 سورهٔ مبارکه اسراء میفرماید: «از آنچه نمیدانی پیروی نکن؛ چراکه گوش و چشم و دلها همه مسئولند.»
گوش نیز مانند سایر اعضای بدن، هم میتواند در خدمت صاحبش در مسیر کمال و تعالی قرار بگیرد و هم میتواند صاحبش را بهسوی غرقشدن در جهل و گمراهی و معصیت بکشاند، لذا هر انسانی به حکم انسان بودنش و در وهلهٔ دیگر هر مسلمانی به حکم مسلمان بودنش باید همواره از گفتهها و شنیدهها و افکارش مراقبت داشته باشد؛ چراکه چشم و گوش و دل همه مسئولند.
یکی از بزرگترین گناهان نکوهیده که همواره به دوری جستن از آن تاکید شده، گناه «غیبت» است. در کتاب مستدرک آمده است که پیامبر اکرم صلیا. علیه و آله و سلم درخصوص غیبت میفرمایند: «گوشها را از شنیدن غیبت پاکیزه نگه دارید، زیرا گوینده و شنونده در گناه با یکدیگر مشترکند.»
در حدیث دیگری نیز میفرمایند: «گوشدهنده غیبت هم یکی از غیبتکنندگان است.»
اصولاً پرداختن به غیبت، کار کسی است که ضعیفالنفس است؛ چنان که یا حرفی که بر زبان میراند حرفی سست است و قابل گفتن در پیشروی فرد مد نظر نیست، یا اینکه جرأت و جسارت صحبتکردن در حضور او را ندارد، از اینرو متوسل میشود به غیبت که باعث آلودهشدن زبان خود و گوش دیگران میشود. چهبسا این گناه با گناه دیگری به نام تهمت نیز آمیخته شود.
در کتاب وسائل آمده است که پیامبر اکرم صلیا. علیه و آله و سلم فرمودند: «سریعتر از آنکه مرض جذام و خوره در درون انسان پیشرفت کند، بیماری غیبت در انسان، دین او را از بین میبرد.»
گناهان زبانی که لاجرم گوش مخاطبان را نیز درگیر و مرتکب گناه میکند، چنان بر روح و روان و دنیا و عقبای انسان اثر میکند که میتواند همه اعمال او را تحت تاثیر قرار دهد، چنانکه امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «غیبت، حسنات و اعمال نیک انسان را نابود میکند، همانگونه که آتش هیزم را از بین میبرد.»
گوشی که برای حرکت در مسیر بندگی و انسانیت به انسان عطا شده است، ایبسا که عامل گمراهی او و به هلاکت افتادنش شود، چنان که در کتاب بحار آمده است که امام علی علیهالسلام میفرمایند: «فاصلهٔ حق و باطل چهار انگشت است؛ آنچه دو چشمت دید، آن حق است و آنچه دو گوشت میشنود، اکثر آن باطل است.»
بنابراین گوش بر انسان حقی دارد که برای رعایت آن باید این عضو از بدن را در راه حق و رشد و تعالی به کار گرفت و از پرداختن به آنچه ممنوع شده است، دوری کرد.
پس ای خدای مهربان! یاریمان کن تا از نعمات و اعضا و جوارحی که باید در راه خیر به کار افتند و فردا برای هر یک حسابی است، بهدرستی استفاده کنیم و حق آنرا ادا کنیم.
به قلم خانم زهرا نصیری
#رومه_مردمنو
نامهٔ این دختر خوبمان را، بدون کاستن و افزودن، منتشر میکنیم. ببینید چه خوب است:
«سلام به تمام اعضای کانال از زبان مشاور. همین الان که داخل این کانال هستید واقعا سعادت بزرگیه. خدا رو شاکر باشید.
من یه دختر 28 ساله هستم و متاسفانه 12 سال مبتلا به خودیی بودم. قصد ادامه زندگی را نداشتم. از همه چیز ناامید بودم و به خودکشی فکر میکردم، که وارد کانال از زبان مشاور شدم و موضوع رو با آقای مظاهری در میون گذاشتم.
واقعا خدا این کانال رو سرراهم قرار داد. آقای مظاهری راهکارهای زیادی بهم دادن که مهمترین اونها رفتن پیش روانپزشک بود.
شاید باور نکنید من که 12 سال مبتلا به خودیی بودم، با مراجعه به روانپزشک و انجام راهکارهای آقای مظاهری، الان 2 ماهه که حتی فکر انجام اون کار هم به ذهنم نیومده و پاک شدم و انگار دوباره متولد شدم.
خدا رو شکر میکنم و از لطف و زحمات آقای مظاهری واقعا ممنونم. خدا بهشون سلامتی و عمر طولانی بده.
در مقابل زحماتشون هم هیچ اجر و مزدی نمیخوان. امیدوارم خدا بهشون اجر بده.
فعلا درمانم ادامه داره اما واقعا خودیی عذاب بزرگی بود. روح و روانم رو بهم ریخته بود. خدا رو شکر تموم شد. امیدوارم کسی گرفتارش نشه.
در آخر هم میخوام بگم اگر مشکلی دارید ناامید نباشید. اگر واقعا خودتون بخواهید، حل میشه.
و اینم بگم که الان پدر و مادر من از رفتن پیش روانپزشک و دارو خوردنم هیچ اطلاعی ندارن. حتی از مبتلا بودنم به خودیی بیاطلاعن. شاید کمی بیتفاوت بودن نسبت بهم.
امیدوارم پدر و مادرهای کانال، مواظب بچههاشون باشن؛ چه دختر چه پسر.
الان فقط آقای مظاهری میدونن و برام پدر بودن و هرلحظه حمایتم کردن. کاش زودتر آشنا میشدم باهاشون. بازم ممنونم ازشون.»
۹۸/۷/۳
حق نفس
«وَ أَمّا حَقّ نَفْسِکَ عَلَیْکَ فَأَنْ تَسْتَوْفِیَهَا فِی طَاعَةِ اللّهِ فَتُؤَدّیَ إِلَى لِسَانِکَ حَقّهُ وَ إِلَى سَمْعِکَ حَقّهُ وَ إِلَى بَصَرِکَ حَقّهُ وَ إِلَى یَدِکَ حَقّهَا وَ إِلَى رِجْلِکَ حَقّهَا وَ إِلَى بَطْنِکَ حَقّهُ وَ إِلَى فَرْجِکَ حَقّهُ وَ تَسْتَعِینَ بِاللّهِ عَلَى ذَلِکَ؛ و اما حق نفست بر تو این است که او را به تمامى به فرمانبردارى خدا گمارى و به زبانت، حقش را بپردازى و به گوش خود، حقش را (بدهى) و به چشمت، حقش را (بسپارى) و به دستت، حقش را (واگذارى) و به پایت، حقش را (بدهى) و به شکمت، حقش را (برسانى) و به عورتت، حقش را بپردازى و بر این (اداى حق) از خدا یارى جویى.»
منظور از نفس در معارف دینی، همانطور که امام سجاد علیهالسلام فرمودهاند، همهٔ اعضا و جوارحی است که انسان زندگی خود را بهواسطه آنها اداره میکند و البته در روز حساب تکتک آنها مورد محاسبه قرار خواهند گرفت و به تمام اعمال خود که صاحبشان آنها را وادار به انجامشان کرده بود، شهادت خواهند داد. همچنین به نفس بهعنوان شخصیت و خویشتن خویش نیز نگریسته میشود؛ چنانکه مثلاً میگویند فلان شخص صاحب عزت نفس است. از اینرو، هر انسانی مکلف به نگهداری و حفظ نفس خود و رسیدگی به آن است.
از ظاهر احادیث و روایات میتوان برداشت کرد که حفظ و نگهداری نفس ابعاد مختلفی دارد؛ هم شامل حفظ آنها از گزندهای مادی و رسیدگی به سلامت آنهاست، هم شامل حسابرسی نسبت به اعمالی است که بهواسطه آنها انجام میگیرد. همچنین حفظ شخصیت درون و خویشتن خویش را نیز شامل میشود.
در این زمینه احادیث زیادی وارد شده است که تاکید بر ورزش و سفر دارد. از جمله اینکه پیامبر اکرم صلیا. علیه و آله و سلم میفرمایند: «سفر کنید تا سالم بمانید.» و نیز میفرمایند: «به فرزندان خود تیراندازی و شنا بیاموزید.»
درخصوص بُعد دوم نیز رسول اکرم صلیا. علیه و آله و سلم در وصایای خود به ابوذر غفاری فرمود: «ای اباذر! به حساب نفس خود رسیدگی کن پیش از آنکه مورد محاسبه قرار گیری و چه این کار حساب قیامتت را آسان میکند. خود را وزن کن و بسنج پیش از آنکه در معرض توزین واقع شوی و خویشتن را برای عرصهٔ بزرگ قیامت در پیشگاه الهی مهیا کن که در آن روز هیچچیز پنهان نمیماند.»
امام علی علیهالسلام نیز در این خصوص میفرماید: «کسی که حساب نفس خود را برسد، سود میبرد و آن کس که از نفس خویش غافل شود، زیان میبیند.»
در رابطه با بُعد شخصیتی نیز احادیث و روایات زیادی وجود دارد، از جمله اینکه امام علی علیهالسلام میفرمایند: «خدا رحمت کند کسی را که قدر خود را بشناسد و از حدش نکند.»
همچنین پیامبر اکرم صلیا. علیه و آله و سلم میفرماید: «خدا دوست دارد که خلق از او سؤال کنند و اکراه دارد که دست نیاز به جانب مخلوق دراز شود. هیچچیز برای خداوند خوشایندتر از آن نیست که کسی از او چیزی بخواهد. پس خجالت نکشید که از فضل و احسان خداوند مسئلت کنید، اگرچه در حوائج کوچک و حتی راجع به بند کفش باشد.»
پس میبینیم که معبود غیور است و شکستهشدن نفس مخلوقش در برابر سایرین را نمیپسندد و او را بهسوی خود میخواند.
پس ای خدای مهربان! ما را در شناخت و معرفت نفس خویش موفق دار و در برابر خواستهای آن یاریمان کن.
#زهرا_نصیری
#رومه_مردمنو
گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیهالسلام
حق زبان
«و اما حـق اللسان فاکـرامه عـن الخنی و تعویـده علی الخیـر و حمله علی الادب و اجمامه إلا لموضع الحاجه و المنفعه للدین و الدنیا و اعفائـه عـن الفضـول الشنعه القلیله الفائده التی لا یومن ضررها مع قله عائدتها و بعد شاهد العقل و الدلیل علیه و تزین العاقل بعقله حسن سیرته فی لسانه و لا قوه الا بالله العلی العظیم؛ اما حق زبانت بر تو آن است که از فحشا و منکرات دورش نگه داری و به گفتـن کلمات خوب و نافع عادتش دهی و وادارش کنی که با ادب و خوب سخن گوید و از زیادگفتن و بیهودهگویی منعش کنی تا سکوت را رعایت کند، مگر در جایی که نیاز به تکلم باشد و نفعی برای دنیا و آخرت داشته باشد و نگذاری سخنی که فایده و نفعی ندارد و جز ضرر و زیان حاصلی در آن متصور نیست، از دهان تو خارج شــود، بعد از آنکه عقل و نقل بر مضربودن و بدبودن آن دلالت دارد؛ زیراکه زینت عاقل به عقلش در خوبی گفتار و درست سخن گفتن است و حول و قوهای نیست مگر به حول و قوهٔ خداوند بزرگ.»
همانگونه که آفرینش انسان شاهکار خلقت بوده و خداوند بهخاطر آن به خود آفرین فرموده است، آفرینش زبان را نیز بهعنوان یکی از نیروها و توانمندیهای انسان، دارای ارزشی درخور میداند و همردیف با خلقت، از آن یاد میکند؛ آنجا که در سورهٔ مبارکه «الرحمن» میفرماید: «انسان را آفرید» و در آیهٔ بعد میفرماید: «به او سخن گفتن را آموخت».
همانگونه که امام سجاد علیهالسلام تاکید فرمودهاند، زبان زینتبخش انسان عاقل است و آنچه که درجهٔ تعقل و فهم یک انسان را نشان میدهد، محصول زبان اوست؛ چراکه زبان میتواند درجهٔ فضل و دانش یک انسان، یا برعکس بیدانشی او را آشکار سازد؛ آنسان که سعدی گفته است:
بیکمالیهای انسان از سخن پیدا شود
پستهٔ بیمغز چون لب وا کند رسوا شود
با این درجه از اهمیت که برای زبان وجود دارد، عقل حکم میکند که در نگهداری از آن باید کوشا بود؛ چراکه زبان میتواند در دنیا و عقبی سر سرخ بر باد دهد، همانطور که میتواند حقی را بیان کرده و از آن دفاع کند.
زبان همان عضو مهم وجود انسان است که خداوند در آیات مختلف از آن یاد کرده و احادیث فراوانی درخصوص حساسیت آثار ایجادشده توسط این عضو روایت شده است. از جمله اینکه امام علی علیهالسلام فرمودند: «ان السان جِرمه قلیل و جُرمه کثیر»؛ این همان عضویست که با جِرم کوچکش قادر به ارتکاب جُرمهای بزرگ است.
پس ای خدای مهربان! ما را در حفظ زبانمان یاری کن تا جز در راه حق به کار نبندیم.
به قلم خانم زهرا نصیری
#رومه_مردمنو
۹۸/۸/۲۴
مشاورهٔ تربیتی
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به پدری اهل م
پرسش اول:
مشاوران، درباره تلویزیون تماشاکردن کودکان، نظرات متفاوتی دارند. برخی میگویند تلویزیون باید از زندگی کودک حذف شود. برخی دیگر زمان تعیین میکنند و میگویند کودکان روزانه ۴۵ دقیقه یا یک ساعت تلویزیون ببینند.
نظر شما در اینباره چیست؟
پاسخ:
✔️ مقدمه:
سؤال شما سؤالی مهم، دقیق و تحقیقی است و مبتلابه زیادی دارد.
در ادامه نکاتی مطرح میشود؛ دقت لازم و کافی را داشته باشید.
نکات:
١. امیر مومنان علیهالسلام میفرمایند:
«لا تَقسِروا اَولادَکُم عَلى آدابِکُم، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَیرِ زَمانِکُم» ۱
فرزندانتان را به انجام آداب خودتان واندارید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شدهاند.
روزگاری که پدر و مادر در آن زیسته و رشد یافتهاند، با روزگار فرزندانشان متفاوت است.
تربیت در زمانهٔ کنونی با تربیت در روزگار گذشته فرق میکند و زحمت و دقت و آگاهی بیشتری میطلبد.
آن حضرت، از اینکه کودکان امروز را به سبک کودکان دیروز تربیت کنیم، نهی کردهاند.
چنین تربیتی خلاف حکمت است.
٢. مظاهر تمدن را نباید از زندگی حذف کرد؛ اینها بهجای خود، سودمندند.
مصلحت ایجاب میکند که بهرههای تکنولوژی روز را در نظر بگیریم و آفتهایش را مدیریت و برطرف کنیم.
۳. فرزندانمان را از مواهب موجود در جامعه منع و محروم نکنیم.
پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
«إنّ ابنَ آدمَ لَحَریصٌ على ما مُنِعَ» ۲
انسان بر آنچه که از آن منع شود، حریص میشود.
اگر ما در منزل خودمان به فرزندمان غذا و میوه ندهیم و او را گرسنه نگه داریم، سر سفرهٔ دیگران بهگونهای غذا و میوه میخورد، که شرمنده میشویم.
اگر ما فرزندمان را از تماشای تلویزیون محروم کنیم، وقتی به تلویزیون دیگران میرسد، با حرص و ولع آنرا تماشا میکند. بهعلاوه، با نداشتن تلوزیون، کودک احساس نداری و فقیری و کمبود میکند.
نباید مسائل مشروع را از زندگی کودکان حذف کنیم. تلویزیون هم یکی از این مشروعهاست.
↩️ ۱.شرح ابن ابی الحدید، ج ۲۰، صفحه۲۶۷
۲. میزانالحکمه، باب ۷۹۶
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد.
۹۸/۸/۲۲
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به سنگصبوری که خود در پی سنگ صبور است
مدتها درگیر افکار آزاردهنده و مزاحم بودم. دیگر جان به لبم رسید و درمانده شدم و تصمیم جدی گرفتم که خود را از این پریشانی نجات دهم. با مشاوری صحبت کردم. او همانند پدری مهربان، پای صحبتهایم نشست.
ایشان به حرفهایم خوب گوش میکردند.
برایشان توضیح دادم که مدتهاست بهخاطر سنگصبوری برای یکی از دوستانم و گوشدادن به درددلهای او دربارهٔ سختیهای زندگیاش، من هم، اکنون گرفتار افکار آزاردهنده شدهام. در مشکلات او غرق شدهام و آنقدر خود و زندگیام را با شرایط و مشکلات او میسنجیدم که گویا میزان من در انتخاب همسر، انتخاب مسیر زندگی، و برخی از امور دیگر، اوست.
این افکار جز ناامیدی، وحشت، ناکامی و گناه، چیزی به همراه نداشت.
بعد از اتمام صحبتهایم، جناب آقای مظاهری، همان پدر مهربان، با آن لهجهٔ شیرین اصفهانی، با لحنی آرام، چندین راهکار، که حلّال مشکل من بود، فرمودند.
♦️بهتر است سنگصبور، ابتدا، خود را محک بزند، در غیر این صورت، به خود آسیب میزند.
این مشاور دانا و توانا راهکارهایی برای حالحاضر من دادند، از جمله:
۱. ابتدا باید، با اندیشیدن در تجربههای موفق خود و نیز تفکر در رخدادهای درخشندهای که در زندگی مردمان کامیاب دیدهاید، افکاری مثبت را فراهم کنید که جایگزین آن افکار منفی شود تا هر زمان، آن افکار پریشان به سراغتان آمد، چیزی در دست داشته باشید که جایگزین آن افکار کنید و نگذارید آنها به روحتان صدمه بزنند.
۲. ذکری را که با آن انس دارید و آرامش میگیرید، در آن زمان، بر لب زمزمه کنید و در قلب راسخ کنید تا آن افکار مزاحم، کنار روند. ذکرهایی مانند: صلوات یا بسم الله الرحمن الرحیم و هر ذکری که دوست دارید.
✔️توصیهای از امام صادق علیهالسلام:
شخصی خدمت ایشان آمد و از افکار مزاحم و آزاردهنده، که بوی گناه میداد، شکایت کرد. حضرت، با مهربانی، به او فرمودند که هر زمان آن افکار به سراغت آمد، این ذکر را بر لب بیاور و تکرار کن تا ذهنت آرام بگیرد. بعد از مدتی آن شخص، پیروزانه، به خدمت حضرت رسید و از درمان حال خود خبر داد.
آن ذکر مقدس، این بود: «آمَنَّا بِاللّهِ وَ رَسُولِه، لاحولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه»؛ به خدا و پیامبرش ایمان آوردیم. قوت و قدرتی نیست، جز از ناحیه خدا.
۳. مطالعه: رمانهایی بخوانید که فضای زیبایی در ذهن میسازند. از جمله آثار آقای سید مهدی شجاعی، همانند کتاب «آفتاب در حجاب»، «پدر، عشق، پسر» و.
در حالحاضر من مشغول کنترل ذهن خود با آن ذکر، مطالعه و . هستم و از توفیق الاهی و مدد مشاور محترم، حالم بهتر شده است.
هذا من فضل ربّی
به قلم خانم فاطمهزهرا امامی
ویرایش و آمادهسازی: خانم زهرا نصیری
۱۹ آبان ۹۸
در نکوداشت امید و آرزو
امید، زایندهٔ مسیح ماست.
مطابق دیدگاه حکیمان اسلام، وجود انسان، عین ربط به وجود خداوند است. به این معنا که اگر افاضهٔ هستی از جانب خداوند صورت نمیپذیرفت، هیچ موجودی حیات نمییافت.
همهٔ موجودات پرتویی از وجود خداوند هستند؛ اما در میان آنها، تنها انسان میتواند از نظر صفاتی تا مرحلهٔ تشبه به خالق خود پیش برود و رشد کند.
حال که هستی انسان، بالذات، این ظرفیت را دارد که در آثار حیاتی خود، خداگونه شود، لاجَرم اسباب به فعلیت رسیدن این قوا نیز در درون او نهادینه شده است. یکی از این لوازم و ضروریات، وجود امید و آرزوست که موجبات حرکت به سمت کمال و طلب مطلوب را فراهم میآورد.
بنابراین از تدبیرات مدبر عالم، به ودیعت نهادن امید در درون انسانهاست. چنانکه حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند: «اِنَّمَا الاَمَلُ رَحمَهً مِنَ اللهِ لِاُمَّتی. لَولاَ الأَمَلُ لاأَرضَعَت اُمُ وَلَداً وَلاغَرَسَ غارِسٌ شَجَراً»؛ امید، رحمتی از طرف خداوند برای امت من است. اگر امید نبود، مادر به فرزندش شیر نمیداد و باغبان درختی نمیکاشت.
پس میتوان آدمیان را همانند اهل کاروانی در نظر گرفت که به سمت کمال و به ظهور رساندن استعدادهای درونی خویش در حرکتاند و عامل حرکت این کاروان، امید است.
امید حالتهایی نظیر شوق و طلب را در درون انسان بهوجود میآورد، که او را به سمت کمالخواهی و کمالطلبی هدایت میکند. چنانکه مولانا نیز میفرماید؛ این طلب و شوق است که باعث زاییدهشدن مسیح هر جانی میشود، زیرا هر یک از ما مسیحی داریم که باید آنرا متولد کنیم: «تن همچون مریم است و هر یکی عیسی داریم. اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید.»*
مسیح هر کدام از ما، همان لطیفهٔ نهانی انسانیت است. آن لطیفهای که خداوند از روح خود به هنگام آفرینش در درون انسان دمید که از آن تعبیر به «مسیح هر جان» میشود.
زین طلب بنده به کوی تو رسید
درد مریم را به خرما بن کشید
این طلبکاری مبارک جنبشی است
این طلب در راه حق مانع کشی است
در طلب زن دائماً تو هر دو دست
چون طلب در راه، نیکو رهبر است
*فیه ما فیه
به قلم خانم نرگس مرادی، کارشناسارشد فلسفهٔ هنر
۱۰ آبان ۹۸
توصیف امیرمؤمنان - علیهالسلام - از ویژگیهای برادری که دوستش میداشت
یکی از شیوههای تربیتی امام علی - علیهالسلام - این بود که اوصاف خوبان را بیان میفرمود و زیباییها و فرخندگیهایشان را توصیف میکرد تا رغبتی شیرین در جان آدمیان برای وصول به جایگاه ستودهٔ آنان بهوجود آورد و مردمان را به اقتدای آن مقتدایان فرا بخواند.
مولای خوبان، در یک سخن ارزشمند، کسی را نیکو و عظیم توصیف میکند و او را برادر خویش مینامد که زمانی با وی روزگار میگذرانده است؛ اما نام او را نمیآورد. برخی، به گمان، وی را ابوذر میدانند و برخی، کسان دیگری را نام میبرند؛ اما همین نام نیاوردن امیرمؤمنان - علیهالسلام - از آن یار ارجدار خویش، حلاوت و ذکاوتی را به همراه دارد؛ زیرا هم حس کاوشگری و رازداری را در آدمی برمیانگیزاند و هم این رغبت را در آدمی شکوفا میکند که هر کس خویشتن را به جای آن یار بینام علی - علیهالسلام - فرض کند و بکوشد تا آن اوصاف خجسته را بهدست بیاورد؛ چنانکه مولا وی را نیز برادر خویش بخواند.
اینک اوصاف و خصلتهای آن یار ارجدار علی - علیهالسلام - را از زبان عطرافشان مولایمان در حکمت ۲۸۹ نهجالبلاغه میشنویم:
در روزگاران گذشته، برادری داشتم «خدایی» که برادریمان بر طریقت الهی بود. او اینچنین بود:
۱. کوچکی دنیا در چشم او، وی را در دیدهٔ من، بزرگ کرده بود! [چون متاع فریبای این جهان و خواهشهای ناروای نفسانی، نزد وی حقیر مینمود، وی در جان من، عظیم نشسته بود.]
۲. از سیطرهٔ شکم خویش، بیرون بود؛ از اینرو، به آنچه نمییافت، اشتها نمیکرد و در آنچه مییافت، زیادهروی نمیکرد.
۳. بیشترین اوقات روزگارش را خاموش بود. [خاموشیاش نه از سر ناتوانی در گفتار بود، بلکه برای بیشتر اندیشیدن و به وادی بیهودهگویی نیفتادن بود؛ زیرا هنگامی که ضرورت سخن راندن فراهم میآمد.]
۴. چون سخن میگفت، چنان بود که سخنوران را از سخن راندن بازمیداشت و بر آنان چیرگی مییافت و عطش پرسشگران را فرو مینشاند.
۵. [از فرط بیآزاری و فروتنی، به ظاهر و در دیدهٔ ظاهربینان] ناتوان و مستضعف بود.
۶. هنگامهٔ تلاش و کارزار، همچون شیر بیشه بود و مار بیابان. [خشمگین و خروشان و پرزهر و شتابان.]
۷. [از منازعههای فضیلتسوز و جدالهای خصمانه، پرهیز میکرد و تا کار به داوری نمیرسید و] تا نزد قاضی نمیآمد، دلیلی نمیآورد و برهانی اقامه نمیکرد.
۸. کسی را بر کاری که [به ظاهر ناروا بود و] امکان عذر و بهانهای در آن میبود، ملامت نمیکرد تا آنکه عذر و بهانهاش را میشنید.
۹. از هیچ دردی نمینالید و شکایت نمیکرد؛ مگر پس از بهبود و سلامت. [آنهم از باب حکایتکردن.]
۱۰. آنچه را عمل میکرد، میگفت و آنچه را عمل نمیکرد، نمیگفت.
۱۱. اگر در گفتن از وی سبقت میجستند، در خاموشی بر او چیرگی نمییافتند.
۱۲. بر سخنشنیدن، شوقناکتر بود تا بر سخنگفتن.
۱۳. هرگاه که دو کار برایش پیش میآمد، مینگریست که کدامشان به هوای نفس نزدیکتر و به هوس دل، شیرینتر است تا با آن مخالفت بورزد. [زیرا بهوضوح میدانست که آنچه با هوای نفس ملایمتر است، با عقل و شرع مخالفتر است.]
پس شما نیز این خصلتها را فراگیرید و خویشتن را بر آنها وابدارید و برای یافتن آنها بکوشید و به آنها رغبت ورزید. [شما نیز مانند آن برادر من، شایستگیِ یافتن این اوصاف حمیده و اخلاف پسندیده را در خویشتن فراهم آورید] اما اگر توان یافتن همهٔ آنها را ندارید، هر مقدار را که میتوانید، فرابگیرید؛ زیرا برخی را بهدست آوردن، بهتر است از همه را وانهادن.
علیاکبر مظاهری
#ماهنامه_خانه_خوبان
#شماره_۱۲۶
#مهر_و_آبان۹۸
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به سؤالی دربارهٔ یکی از نیازهای اساسی انسان؛ نیایش
سؤال:
برای برخی از افراد این سؤال پیش میآید که چرا خداوند از ما میخواهد با او مناجات کنیم و به درگاهش گریه و ناله و آه داشته باشیم؟ ممکن است با خودمان بگوییم خداوند که از درون ما آگاه است و همهٔ رازها و نیازهایمان را میداند، پس چه نیازی به مطرحکردن آن است؟
پاسخ:
خداوند نیازی به التماس و نیایش ما ندارد.
دلیل دعوت به نیایش از سوی خداوند، برای تأمین نیازهای روحی انسان و رشد او و نیز برای پیشگیری از آفتهای روحی است.
خدا ما را دوست دارد، پس مصلحتمان را میخواهد. حضرت باری تعالی اراده فرموده است ما را تعدیل کند و به ما نفع برساند.
وقتی که ما با خداوند عشقبازی میکنیم و خودمان را نزد او به خاک میمالیم، در مسیر تکاملمان به پیش میرویم و جانمان فربه میشود. میدانیم که انسان، علاوهبر نیازهای جسمانی، نیازهای و روانی نیز دارد که میباید در مسیر رسیدن به خوشبختی، تامین شوند.
یکی از این نیازهای روحی و روانی آدمی، نیایش است.
ما آدمیان، بدون نیایش، نمیتوانیم زندگی خجستهای داشته باشیم. بدون نیایش، در روان، کردار، سلوک و افکار ما نقصان پدید میآید. این نیاز، که در زمرهٔ برترین نیازهاست، براساس حکمت در ما قرار داده شده است؛ بنابراین راز و نیاز و لابهٔ ما به درگاه خداوند، پاسخی به این نیاز متعالی است.
به قلم خانم اعظم عموزادی، استاد دانشگاه
ویرایش و آمادهسازی: خانم زهرا نصیری
۹۸/۸/۶
اشارت:
امیرمؤمنان علیهالسلام به گاه غسلدادن و کفنکردن پیکر پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله با ایشان دلگویهها و راز و نیازها داشت که بخشهایی از آنها بر مردمان آشکار نشد و همچنان رازگونه میان آن دو حبیب و محبوب باقی ماند و بخشهایی نیز آشکار شد. این گفتار بخشی از آنهاست که آشکار شده است:
پدر و مادرم فدایت یا رسولالله!
راستی که با مرگ تو، رشتهای از پیامبری و خبرآوری از آسمان گسسته شد که به مرگ هیچکس غیر تو چنین نشد. داغت چنان گران است که مصیبتهای دیگر را کوچک مینمایاند. غمت چندان گسترده است که همگان را فرا گرفته است. اگر به شکیبایی، امرمان نفرموده بودی و از بیتابی نهیمان نکرده بودی، چشمههای اشکهایمان را در ریختن بر تو میخشکاندیم. درد فراقت، گدازان است و اندوه داغت، بیپایان. این (گداختن و سوختن، بر مصیبت فقدان تو) هنوز اندک است! اما مرگ را نتوان بازگرداند و آنرا نتوان دور ساخت.
پدر و مادرم فدایت! ما را نزد پروردگارت به یاد آر و ما را در خاطرت نگاه دار.
خطبهٔ ۲۳۵ نهجالبلاغه
ترجمه و توضیح علیاکبر مظاهری
مشاورهٔ تربیتی
ادامهٔ پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به پدری مهربان
ادامه راهکارها:
۶. به پوشش کودک توجه کنید.
ویژگیهای لباس مناسب کودک:
الف) چسبان نباشد.
ب) لباس زیرش گرم نباشد، چون گرمشدن اعضای خاص، انسان را تحریک میکند.
ج) پاهایش عریان نباشد.
٧. مادر و خواهر و اطرافیان، نزد کودک، پوشش حیامندانه داشته باشند. مثلاً خواهر نزد برادر پاهایش نباشد.
۸ .والدین به وظایف تربیتی خویش عمل کنند و اصلاً نگران آینده نباشند. گاهی این کودکان چنان پارسا میشوند که در گمانمان نداشتیم. آنها هم ولی دارند، خداوند متعال اولیای خودش را تباه نمیکند.
♦️ هشدار جدی
پدر و مادرهای مذهبی گاهی برای اینکه مراعات حال فرزندان را بکنند، دچار تفریط میشوند و خود را از ابراز محبت به یکدیگر محروم میکنند.
این شیوهٔ غلطی است.
پدر و مادر باید به همدیگر ابراز علاقه کنند. مثلاً نزد فرزندان همدیگر را جان صدا کنند، قربانت شوم و تصدقت گردم و فدایت شوم، بگویند. اندکی عشقورزی نیز داشته باشند. آقا گاهی دست روی موهای خانم بکشد، گاهی به شوخی، آرام روی شانهاش بزند، دست خانم را نزد کودکان بگیرد، گهگاه سرش را روی زانوی خانم بگذارد.
عشقورزی کلامی و لمسی دو فایده دارد:
١. خانم و آقا هر دو بهره میبرند.
۲. فرزندان آموزش میبینند که باید در آینده به همسرانشان مهربانی و محبت کنند.
خداوند سبحان یاورتان باشد.
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
مشاورهٔ تربیتی
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به پدری مهربان
پرسش:
پسر ۶ سالهای دارم. او کودک باهوش و مؤدبی است، اما در مسائل جنسی کمی زودفهمتر از همسن و سالانش است و نسبت به سن کمش تمایل قابلتوجهی به مسائل جنسی دارد.
رفتار صحیح و مناسب با اینگونه کودکان چگونه است؟
پاسخ:
مقدمه:
کودک باهوش، زودفهمتر از کودکان دیگر است. او مسائل را بهتر میفهمد و زودتر تحلیل میکند و مراحل حل مسئله را سریعتر طی میکند. او زود بزرگ میشود و نسبت به سنش بیشتر میفهمد.
هر مقدار هوش انسان بیشتر باشد، دانایی او افزونتر است. مسائل جنسی هم از جمله مسائلی است که کودک باهوش با آن مواجه میشود. برای اینکه او دچار مشکل و بحران نشود، باید راهکارهایی را مدبرانه تدبیر کرد.
راهکارها:
۱. پدر و مادر بدانند کودک باهوش تربیت ویژه میطلبد.
آنها مواظب گفتار و رفتارشان باشند تا فرزندشان تحریک نشود.
٢. کودک را در معرض تحریک جنسی قرار ندهید.
مثلاً وقتی او را به حمام میبرید و آن قسمت از بدنش را صابون میزنید، مالش زیادی ندهید، به کمترین حد مالش اکتفا کنید و وسواس بهخرج ندهید. مالیدن موجب لذت و تحریک جنسی میشود.
٣. کودک را در مجالسی که مسائل جنسی بیپروا مطرح میشود، نبرید.
تربیت صحیح کودک مهمتر از رودربایستی است.
۴. از فیلمهایی که درندهٔ پردههای حیا و عفت و پاکدامنی هستند، پرهیز شود.
اینگونه فیلمها را در منزل و در گوشیهایتان بههیچوجه نداشته باشید. حتی نرمافزارهای خارجی که با فیلم و عکس مستهجن آغاز میشود را در گوشیهایتان نصب نکنید؛ یا در گوشی دیگری نصب کنید، که در دسترس کودک نباشد و او نبیند. دقت کنید که برای کودک جرقه ایجاد نکنید.
٥. کودک را تا حد ممکن در معرض جذب مسائل جنسی قرار ندهید تا بلوغ زودرس برایش حاصل نشود.
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
۹۸/۷/۲۸
مشاورهٔ تربیتی
ادامهٔ پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به پدری اهل م
بخش دوم سؤالات:
١. آیا شما برای تلویزیون تماشاکردن کودکان، زمان خاصی را توصیه میکنید؟
٢. آیا والدین برای تماشای تلویزیون کودکان باید محدودیت قائل شوند؟
پاسخ:
✔️ یک قاعدهٔ مهم:
کسی که در کودکی هر چیزی را که میخواهد، فراهم یابد و پدر و مادر همهٔ خواستههایش را تأمین کنند و طعم هیچگونه محدودیت و محرومیت را نچشد، در کودکی لجوج میشود و در بزرگسالی هم انسان ناموفق، ناشکر و طلبکار از جامعه خواهد شد. او هر قدر از مواهب و نعمتهای دنیا داشته باشد، بازهم قانع نمیشود و همیشه عطش دارد، حرص دارد و گلهمند است.
فردی که در کودکی، زندگی بدون محدودیت داشته، وقتی که کمکم با بزرگسالی وارد جامعه میشود، با مشکلاتی برخورد میکند، چون جامعه مثل پدر و مادر نیست. جامعه به انسان سیلی میزند. جامعه محدودیت دارد.
فردی که تحمل محرومیت و محدودیت را ندارد، بیتاب میشود و از همه طلبکار و گلهمند خواهد بود. اما فردی که در کودکی سردی و گرمی و محرومیتها را درک کرده است، در بزرگسالی نیز برای محرومیتها و محدودیتهای جامعه آماده خواهد بود.
او میداند در جامعه، سختی وجود دارد، همانطور که در کودکی هم وجود داشت.
اینگونه افراد، در برخورد با کمبودهای اجتماعی، از کوره درنمیروند، به سمت خودکشی نمیروند و ناسپاس نمیشوند.
راهکار:
کودکان برای تماشای تلویزیون باید محدودیت داشته باشند، اما ما بهعنوان مشاور، برای آنها حد و زمان تعیین نمیکنیم. این حدود، بستگی به موقعیت، حال، استعداد و ظرفیت افراد دارد.
تعیین مرز و میزان زمان تلویزیوندیدن کودکان را به پدر دانا، مادر دانا و مربی دانا میسپاریم. ما برایش خطکش نمیگذاریم. آنان کودک و شاگرد خود را بهتر میشناسند، نیازها و حال کنونی او را بهتر میدانند. پدر و مادر بهتر میدانند که کودکشان را محدود کنند یا نه.
فرض کنیم امروز کودک ما به مقدار نیاز استراحت کرده، تکالیفش را انجام داده، نمازش را خوانده و با نظم بوده و کارهای خوب انجام داده است. از طرفی، برنامهای برای گردش و بیرون رفتن از منزل نداریم.
در این شرایط، بهخاطر کارهای مثبتی که کودک انجام داده است، به او پاداش میدهیم و او امروز بیشتر تلویزیون میبیند. یا اینکه اگر فردا روز تعطیل است و دیر بیدارشدن از خواب برای کودک اشکالی ندارد، یا عید است و یا به مناسبت اول بهار و روز جمعه - که عید هفته است - بهتر است لذت پاداش و انعام را به کودک بچشانیم و به او فرصت بیشتری برای تماشای تلویزیون بدهیم.
اما در شرایطی که کودک مدرسه دارد، خسته است یا اینکه تلویزیون برنامه خوبی ندارد، یا کودک باید در کاری به والدین کمک کند و یا مانع دیگری وجود دارد، بهتر است آن روز، کمتر تلویزیون ببیند.
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
۹۸/۸/۲۸
عادتها
پدرم همیشه میگفت: بعد از ازدواج، بعضی[از] عاداتِ خانۀ پدریات را باید بگذاری همینجا.
همیشه این مثال را میزد که: تو با نیمکتِ کلاس اولت نرفتی دانشگاه. اگر نیمکت را با خودت میبردی، هم مضحکه میشدی و هم به دردت نمیخورد و هم وبالت بود.
بعضی عادتهای زندگی همینطور هستند؛ باید بگذاریم و بعد وارد زندگی جدید بشویم و الّا در موقعیت و زندگی جدید، با همان عادات قبلی تبدیل میشویم به یک کاریکاتورِ خندهدار و نامتعادل؛ شبیه دانشجویی که نیمکت کلاس اولش را با خودش میبرد سر کلاس دانشگاه!
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ؛ از مهمی فراغت یافتی به مهم دیگری بپرداز. ۱
ظرف شخصیت
بچه که بودم پشتسر عمه میرفتم توی حیاط پشتی و منتظر میماندم تا عمه شیر گاو را بدوشد و ظرفی را پر از شیر کند تا ببرم توی اتاق. ظرف را که میگرفتم، آرام قدم برمیداشتم. چشمم به ظرف بود و گوشهایم تیزِ صدای پای بچهها. تا صدایی میآمد، داد میزدم که «کسی این طرف نیاد. شیر دستمه. میریزه». حتی سعی میکردم آرامتر نفس بکشم. خندیدن که اصلاً، همان یک داد را هم با اکراه و از سر اجبار میزدم! یکبار پیش آمد که درست وقتی رسیدم توی حیاط اصلی، قبل از آنکه فرصت کنم هشدار بدهم، دست یکی از بچهها محکم خورد به ظرف شیر. به ظرف که نگاه کردم تقریباً خالی شده بود. قید بقیهٔ شیر را هم زدم و ظرف را از حرص خالی کردم روی سرش! و شبیه پرندهای که از قفس رها شده باشد، دویدم به سمت اتاق.
راستش توی تمام سالهای بچگی، پدرمان به ظرف پُر حرمت و شخصیتمان فکر میکرد و خیلی وقتها اشتباهاتمان را نادیده میگرفت و تغافل میکرد. شاید میدانست ظرفی که تا نیمه خالی شود، ظرفی که حس پربودن نداشته باشد، مراقبت نمیخواهد. شاید میدانست ظرفِ خالی، بیپروایی میآورد، بیحیایی میآورد.
کاش کمی مراقبِ ظرفهای حیثیت آدمها هم باشیم. به آنها تنه نزنیم. ظرفشان خالی شود، مراقبتشان کم میشود.
۱- آیهٔ ۷، سورهٔ الشرح
به قلم خانم زهرا اکبری
۹۸/۹/۱
#ماهنامه_رشد_خانواده
مشاورهٔ تربیتی
پرسش:
روایتی از رسول اکرم(ص) شنیدهایم که حضرت میفرمایند: فرزند هفت سال امیر، هفت سال بنده و هفت سال وزیر است.
به نظر میرسد براساس این فرمایش، ما موظفیم در دوران کودکی فرزندمان به تمام خواستههای وی تن بدهیم و بههیچوجه او را نهی نکنیم. از طرفی با عدمتذکر درخصوص خطاهای وی و فراهمآوردن تمام خواستههای فرزندمان، روحیهای در درون او شکل میگیرد که از آن با عنوان لوسبودن یاد میکنیم. با توجه به این موضوع، آیا باید ما هفت سال دهانمان را ببندیم و همیشه بلهقربانگوی کودکمان باشیم؟
پاسخ ما:
۱. کاوش درباره احادیث:
حدیثهای معصومان مانند آیههای قرآن تفسیر میخواهد؛ بهویژه احادیث درسآموز و کردارطلب مانند روایات فقهی، حقوقی و تربیتی. نمیشاید بلکه نمیباید به ظاهر احادیث نگاه کرد و بدون بررسی کارشناسانه، آنها را قبول یا رد کرد. بیفزاییم که آیههای قرآن نیاز به بررسی مأخذ و سند ندارد، اما در استفاده از احادیث باید دربارهٔ مأخذ و سند آنها نیز کاوش کرد. روایتی که از پیامبر اکرم(ص) دربارهٔ مراحل سهگانهٔ تربیت آوردهاید نیز مشمول همین قاعده است. دقت کنید.
۲. ولنگاری تربیتی:
ولنگاری تربیتی را تجویز نمیکنیم. کودک، نیازمند تربیت است؛ اما سختگیری تربیتی را نیز ناروا میشماریم.
۳. حساسیت افراطی:
از پدیدههای نامبارکی که در عصر ما بهوجود آمده، «گیر دادنهای تربیتی» است. از عوامل این پدیده، یکی تنگشدن خانههاست. کودک همواره در نظر مادر و پدر است و امر و نهیهای والدین بارانسا بر سر و جانش میبارد و از او دمار برمیآورد. و عامل دیگر، حساسشدن والدین دربارهٔ تربیت فرزند است. این حساسیت برآمده از افزایش میزان تحصیلات و مطالعات والدین است. این عامل اگرچه در ذات خود خجسته است، اما افراط در آن، کار تربیت را خراب میکند.
۴. ملامت هرگز!
در پارهای از شیوههای تربیتی از ملامت بهره میجویند. حال آنکه ملامت ضدتربیت است. این سخن امیرمؤمنان علی(ع) را ببینید:
«اَلاِْفْراطُ فِى الْمَلامَةِ یَشُبُّ نیرانَ اللَّجاجِ؛
افراط در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را برمیافروزد».*
در ساحَت تربیت جایی برای ملامت وجود ندارد. در آموزههای دینیمان آمده است که اگر کسی گناهی کرد که کیفر شرعی دارد، او را کیفر دهید، اما ملامتش نکنید؛ یعنی سرزنش از کیفر نیز دردآورتر است.
۵. مطالعه تربیتی:
والدین برای تربیت نیکوی فرزند باید مطالعه کنند، بسیار.
اینک معرفی چند کتاب تربیتی:
- کتاب «من و کودک من»، دکتر جواد فیض، امیرکبیر، تهران.
- کتاب «نسیم مهر» در سه جلد، حسین دهنوی، خادمالرضا، قم.
- کتاب «کمک برای والدین»، ترجمهٔ دکتر حسین فاکر و دکتر حمیدرضا کاظمی، نشر کتاب آشنا، تهران.
- کتاب «هشدارهای تربیتی»، علیاکبر مظاهری، نشر هجرت، قم.
- کتاب «امیل»، ژان ژاک روسو، ترجمهٔ منوچهر کیا، نشر گنجینه، تهران.
دریافت مطالب کتاب «امیل» به دانش بالا نیاز دارد. نیز دقت در مطالعه را میطلبد.
۶. مشاوره:
مشاوره با مشاوری دانا و توانا در هر کاری راهگشاست. در عرصهٔ تربیت نیز.
باب مشاوره با ما همیشه به رویتان باز است.
خداوند سبحان رهنما و یاورتان باشد.
* بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۳۲
علیاکبر مظاهری
۹۸/۹/۸
ماهنامۀ خانوادۀ آرام/شمارۀ اول/ شهریور 1398 / صفحههای 30 و 31
مشاورهٔ روانشناسی
پس از یک هفته
پس از آنکه پاسخ آن خوانندهٔ عزیزمان را درباره افسردگی پاییزی دادیم، اکنون گفته و پرسیدهاند: به راهکارهایتان عمل میکنم و -خدا را شکر- حالم خیلی بهتر شده است.
یکی از راهها، نخواندن مطالب منفی و ناامیدکننده است. اینرا کاملاً عمل کردم و در بهبود حالم مؤثر بود. راه دیگر این است که مطالب امیدبخش بخوانم. نمیدانم چه بخوانم. لطفاً یک کتاب مثبت و امیدبخش و راهگشا معرفی کنید.
پاسخ ما:
مرحبا به شما که راهکارها را عمل کردید. و الاهی شکر که حالتان بهتر است. با پشتکار، راه را ادامه دهید تا این افسردگی را از جانتان بیرون برانید و کاملاً شاداب شوید.
اما معرفی کتاب:
کتاب «آیین زندگی»، نوشتهٔ «دیل کارنگی» را بخوانید. این کتاب، جانمایهٔ ارجمندی است برای زدودن اندیشههای منفی و ایجاد افکار مثبت. نیز راهکارهایش برای برونرفت از تنگناها، بسیار مؤثر است.
این کتاب را مترجمان پرشماری ترجمه و ناشران متعددی منتشر کردهاند. از مترجم و ناشری نام نمیبریم. برخی از ترجمهها بهتر است. برخی از مترجمان و ناشران، آنرا کوتاه و خلاصه کردهاند. شما متن کامل را بخوانید. قابل دانلود از اینترنت نیز است. فایل صوتی آن نیز در اینترنت، موجود و قابل دانلود است.
♦️تذکر:
یادمان باشد که نویسندهٔ این کتاب، غیرمسلمان و غیرایرانی است.
پس از دو هفته
پرسش:
به همهٔ راهکارها عمل کردم. الآن حالم خوب شده است و آن حالت رنجبار، دیگر وجود ندارد. آیا لازم است که بازهم راهکارها را ادامه دهم؟
پاسخ ما:
به شما آفرین میگوییم که چنین پشتکار دارید و برای تحصیل سلامت و سعادت خود کوشایید. راهکارهایمان هیچکدام مانند دارو نبود که با بهبودی حالتان رهایشان کنید. نیز هیچیک تاریخ مصرف نداشت که با شادابشدنتان، تاریخ مصرفش تمام شود؛ همهٔ آن راهکارها همیشه مفیدند. نیز برای بهترشدن حال و رشد روانی و جسمانی، کارسازند.
دریافت بیشتر نور و انرژی خورشیدی، ورزش، فعالیت جسمانی، نوشیدن نوشیدنیهای شادابیبخش، معاشرت با مثبتاندیشان، نشنیدن خبرهای سیاه، ندیدن فیلمهای اندوهبار، خواندن کتابهای امیدبخش، تقویت معنویتهای روحی و تقویت ارتباط با خداوند (که همگی از راهکارهایمان بودند)، همیشه مفید و مطلوباند.
بنابراین راه را ادامه دهید و راهکارها را همچنان عمل کنید، اما از این پس، نه فقط برای درمان، بلکه برای فربهکردن جان.
خداوند سبحان یاورتان باد.
♦️ذکر نکتهای بایسته:
افسردگی، شدت و ضعف دارد. افسردگی این خوانندهٔ عزیزمان، که - بحمدالله - بهراحتی زدوده شد، افسردگی عمیقی نبود؛ بلکه اصلاً افسردگی به معنای بیماری عصبی و روانی نبود؛ یک پژمردگی موقت و تغییر حالت فصلی بود.
شایسته و بلکه بایسته است بدانیم که درمان برخی افسردگیها ممکن است نیازمند راهکارهای بیشتر و زمان بلندتر باشد. حتی گاهی نیاز به دارودرمانی است، که باید به مدد پزشک متخصص اعصاب و روان انجام گیرد.
علیاکبر مظاهری
۹۸/۹/۶
مشاورهٔ روانشناسی
پرسش:
آقا یا خانمی گفته و پرسیدهاند: تابستان که گذاشت و وارد پاییز شدیم، اندکاندک، از نشاطم کاسته شد و اکنون دلم گرفته و احساس افسردگی و دلمردگی میکنم. آنچه بیشتر آزارم میدهد، اندوهی است که در دلم لانه کرده و شادمانیام را ربوده است. تحمل این اندوه بیدلیل، برایم دشوار است. چه کنم؟
پاسخ ما:
تحلیل مسئله:
چون در فصل پاییز، روزها کوتاه میشود و آسمان گاهی ابری میگردد، نور کمتری به زمین میتابد. هوا نیز سرد میشود. از اینرو، انرژی کمتری به زمین و آدمی میرسد و همین، باعث افسردگی خفیفی میشود.
همگان این افسردگی ملایم را احساس میکنند، اما کسانی که زمینهٔ پذیرش اندوه و افسردگی را دارند، آنرا بیشتر لمس میکنند و گاهی آسمان دلشان ابری میشود و قطرههای اشک، در چشمانشان مینشیند.
اینک پاسخ به پرسش و بیان راهکارهایی برای عبور از این حالت ناخواستنی:
۱. خود را نورافشانی کنید.
در معرض تابش آفتاب قرار گیرید؛ راهرفتن در آفتاب، خوابیدن زیر نور آفتاب، ورزش در زیر آفتاب، دریافت آفتاب از در و پنجره.
درها را باز کنید. پنجرهها را بگشایید.
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق/
از بهر گشاییدن ابواب رسیده!
پردهها را کنار بزنید. در سایه و تاریک نمانید. تا میتوانید از نور و انرژی خورشید استفاده کنید.
۲. ورزش کنید.
ورزش، در زدودن این حالت نامطبوع و ایجاد نشاط، بسیار مؤثر است. هر نوع و هر مقدار از ورزش، مفید است، اما ورزش عرقریزان، تأثیری معجزگون دارد.
۳. فعالیت کنید.
بیکار نمانید. راکد نشوید. از خود کار بکشید. خود را به جنبش و جوشش وادارید. بیکاری و رکود، خمودگی میآورد و کوشش و خروش، شادابی میزاید و امید میافزاید.
۴. نوشیدنیهای گرم بنوشید.
به تکرار، نوشیدنیهای گرم، بلکه نزدیک به داغ، بنوشید. انواع چای، دمنوشها، قهوه و هر نوشیدنیای را که دلپسندتان است، دمبهدم، بنوشید.
۵. تنها نمانید.
بخش عمدهای از تنهاییتان را با کسانی که دوستشان دارید پر کنید؛ با افراد مثبتاندیش و امیدمند.
۶. اخبار نشنوید و نبینید.
بنیان نخستین رسانههای خبری را بر «سیاهنمایی» نهادهاند. این رسانهها، در نشر اخبار و مطالب نگرانکننده و دلهرهآور، حریصاند و به پخش خبرها و مسائل آرامشبخش و امیددهنده، بیرغبتاند.
تا جای ممکن، از تیررس اخبار بگریزید. اگر ناچارید یا دوست دارید که از اخبار باخبر باشید، هر شبانهروز فقط یکبار کافی است.
۷. فیلمهای اندوهناک نبینید.
بسیاری از فیلمها و سریالها اندوهافکن و ناامیدکنندهاند.
تأثیر فیلم، تدریجی و «سِرُمگونه» است. سِرم مسموم، جسم آدمی را مسموم میکند و فیلمهای یأسآلود، جان آدمی را. البته خودتان فیلمهای مثبت و امیدبخش را انتخاب کنید و ببینید.
۸. کتابهای مثبت بخوانید.
کتابها مانند فیلمها و اخبارند. با اینها مانند آنها رفتار کنید.
۹. انستان را با خدا صمیمیتر کنید.
به دامان پرمهر خداوند بیشتر پناه برید.
یادمان باشد که: «الا بذکرالله تطمئن القلوب؛ دلها با یاد خدا، اطمینان و آرامش مییابند.»
این راهکارهای نُهگانه را بهمدت دو هفته انجام دهید. انشاءالله حالتان خوب میشود. پس از آن، اگر باز آثاری از این افسردگی پاییزی در جانتان باقی بود، بگویید تا راهکارهای دیگری ارائه دهیم.
خداوند مهربان، مددکارتان باشد.
علیاکبر مظاهری
۹۸/۹/۵
گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیهالسلام
حق دست
وَ أَمَّا حَقُّ یَدِکَ فَأَنْ لَا تَبْسُطَهَا إِلَى مَا لَا یَحِلُّ لَکَ فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا إِلَیْهِ مِنَ اللَّهِ الْعُقُوبَةَ فِی الْآجِلِ وَ مِنَ النَّاسِ بِلِسَانِ اللَّائِمَةِ فِی الْعَاجِلِ وَ لَا تَقْبِضَهَا مِمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهَا وَ لَکِنْ تُوَقِّرُهَا بِهِ تَقْبِضُهَا عَنْ کَثِیرٍ مِمَّا لَا یَحِلُّ لَهَا وَ تَبْسُطُهَا بِکَثِیرٍ مِمَّا لَیْسَ عَلَیْهَا فَإِذَا هِیَ قَدْ عُقِلَتْ وَ شُرِّفَتْ فِی الْعَاجِلِ وَجَبَ لَهَا حُسْنُ الثَّوَابِ مِنَ اللَّهِ فِی الْآجِلِ؛ و اما حق دست تو این است که آنرا به ناروا دراز نکنى چون در آینده به عقوبت پروردگار گرفتار میشوی و از زبان ملامت مردم در امان نخواهی بود و آنرا از کارى که به تو واجب کرده نبندى، ولى آنرا احترام کنى به اینکه از محرمات بسیارش ببندى و در بسیاری از کارهایی که به ضرر آن نیست به کار اندازى. چون دست تو در این دنیا از حرام باز ایستاد و خود را شریف داشت یا با عقل و شرافت به کار رفت، در آخرت از ثواب ارزشمندی برخوردار خواهد بود.
امام سجاد علیهالسلام در این باب از رسالهٔ حقوق به حق دست پرداخته و همچون سایر اعضا، بر صاحب آن امر به رعایت حق این عضو از بدن فرموده است؛ چنانکه آنرا از ناروا و حرام بازدارد و در امور خیر بهکار گیرد که نتیجهٔ آن پاداش ارزشمند آخرت است و چنانچه در کنترل صاحبش نبوده و به اعمال نیکو وادار نشود، وبال گردن او خواهد بود.
از جمله اعمال ناروایی که میتواند با دست انجام پذیرد، سلب حیات از انسانی دیگر است که در روایات مختلف از آن بهعنوان گناه کبیرهٔ دست یاد شده است. جنایت بر جان و حیات انسان نزد خداوند بسیار عظیم است، چنانکه در بحارالانوار بهنقل از پیامبر صلیا. علیه و آله و سلم آمده است: «نخستین موضوعی که در دادگاه رستاخیز مورد رسیدگی واقع میشود، موضوع خونهاست.»
البته محدوده خطای دست نیز همچون سایر اعضا گسترده است و به اشکال مختلف میتواند ظهور یابد. قلمی که بهدستی میچرخد و نانی را میبُرد، یا حقی را به ناحق تبدیل میکند، دستی که به مالی به ناروا دراز میشود و. همه و همه از جرایم دست است، همان دستی که میتواند در رضای باری تعالی بهکار گرفته شود؛ دستی را بگیرد، بر سر یتیمی به محبت کشیده شود، نانی را به سمت دهان نیازمندی بلند کند و. چنانکه در کتاب وسائلالشیعه آمده است که «امام علی علیهالسلام با دسترنج خود هزار بنده آزاد کرده است» و این یعنی زندگیبخشیدن به آن هزار بنده.
هیچ میدانی چرا خدا داده دو دست
من معتقدم، از او بر این سرّی هست
یک دست به کار خویش اندازی
با دست دگر، به دیگران گیری دست
طبق تاکید و فرموده امام سجاد علیهالسلام، بر انسان واجب است که همچون سایر اعضای بدن، از دست خود نیز مراقبت کرده و آنرا جز در مسیر خدمت به خلق و رضای خداوند بهکار نیندازد تا این عضو از بدن خود را در دنیا شرافت داده و در عقبی از پاداش نیکوی الهی بهرهمند سازد.
پس ای خدای مهربان! ما را توفیق آن ده که از دستان خود برای دستگیری از خَلقت بهرهگیریم و آنرا جز برای رضای تو به کار نیندازیم.
به قلم خانم زهرا نصیری
98/9/16
مشاورهٔ تربیتی
ادامهٔ پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به پدری اهل م
دو نکته طلایی
١. در محدودیتهایی که برای تماشای تلویزیون کودکمان قائل میشویم، به کودک استرس وارد نکنیم. مثلاً نگوییم یک ربع بعد، تلویزیون را خاموش میکنم.
در این صورت، هم استرس تمامشدن این زمان و هم نگرانی ناتمامماندن برنامهٔ تلویزیونی را به جان نحیف کودک میاندازیم.
بلکه بهتر است بگوییم که، وقتی این برنامه تمام شد، تلویزیون را خاموش کن یا خاموش میکنم.
٢. محدودکردن کودکان بهگونهای نباشد که فرزند، پدر و مادر را ظالم تلقی کند.
گاهی ما به کودکمان محرومیت و محدودیت میدهیم، اما او ما را عاقل و عادل میداند. از اینرو ممکن است در برابر محدودیتها قدری رنجور شود، اما پدر و مادر را ظالم نمیپندارد.
اما گاهی برخی از پدر و مادرها واقعاً به کودک ظلم میکنند.
مثلاً وقتی فرزندشان در حال تماشای برنامهٔ مورد علاقهاش است، مادر میگوید: پسرم، برو نان بخر. یا برو فلان کار را انجام بده.
کودک میگوید: کمی فرصت دهید تا این برنامه تمام شود، بعد کاری را که گفتید انجام میدهم، اما مادر تلویزیون را خاموش میکند.
این کار ظلم به فرزند است. در این صورت کمکم از حرمت پدر و مادر نزد او کاسته میشود و کودک از آنها بدش میآید. محبت والدین در دل فرزند کمرنگ و کمرنگتر میشود.
محبت پدر و مادر سرمایهٔ عظیم و گوهر ارجمندی است. این سرمایه را حفظ کنیم و تباهش نکنیم.
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
۱۴ آذر ۹۸
سالروز میلاد با سعادت امام حسن عسکری (علیهالسلام) مبارک باد!
برگی از آموزههای امام عسکری (علیهالسلام):
❇️ زینت ما باشید و مایهٔ ننگ ما نشوید. محبت همهٔ انسانها را بهسوی ما جلب کنید و هر نوع زشتی را از ساحت ما دور سازید.
تحفالعقول، ص ۴۸۷.
مشاورهٔ تربیتی
ادامهٔ پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به پدری اهل م
بخش سوم سوالات:
١. والدین در برابر برنامههای تلوزیونی هیجانانگیز، چه تدبیری برای فرزندانشان داشته باشند؟
٢. برخی از کارتونهای تلویزیونی خشن است. رویکرد پدر و مادر در قبال برنامههای خشن، چگونه باید باشد؟
پاسخ استاد:
١. خداوند دربارهٔ نوع انسان، که شامل کودک هم میشود، میفرماید: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ»١؛ انسان میخواهد فراروی خویش را بشکافد و بگشاید.
اگر آدمی سالم و چالاک باشد، در برخی مسائل هیجانی، به هیچ حدی قانع نمیشود و میخواهد جلوتر برود. برخی از برنامههای تلویزیونی و غیرتلویزیونی، هیجانانگیز و لذتبخشاند و کنجکاوی انسان را برمیانگیزند، بهگونهای که کودک هیچوقت از آنها خسته نمیشود و کمکم برایش تبدیل به عادت میشود.
والدین باید اینگونه برنامههای تلویزیونی را مهار کنند و برایش حد قرار دهند.
تماشای بیش از حد برنامههای هیجانی موجب میشود هیجان کودک بالا رود و استرس در او ایجاد شود و کمکم استرس او بالا و بالاتر رود و به مرور زمان دچار افسردگی شود.
همچنین برنامههای هیجانی، تمرکز را از کودک میگیرد.
والدین خردمند باید در برنامههای هیجانی و استرسآور برای کودکان، حتماً چهارچوب ویژهای تعیین کنند. کودک ممکن است در مقابل این محدودیتها از خود واکنش نشان دهد و تلاش کند حد و مرزها را بشکند و خود را از چهارچوب رهایی بخشد. او ممکن است گریه کند، قهر کند، پا بر زمین بکوبد، اما پدر و مادر باید با قاطعیت در حفظ حدود تعییشده تلاش و صبوری کنند.
٢. در مورد کارتونها یا برنامههای خشن، دو حالت وجود دارد:
٢/١. اگر کودک تنها باشد و برنامهٔ خشنی را ببیند، استرس بسیاری بر او وارد میشود و بر جان نحیفش سنگین و گران میآید.
در این حالت والدین باید مدیریت کنند و تلویزیون خاموش باشد.
٢/٢. کودک در جمع دوستان، فامیل و همسنوسالان است و برنامهٔ خشنی پخش میشود. در این جمع دوستانه، گفتوگو جریان دارد و پذیرایی صورت میگیرد.
پدر و مادر در این حالت به دیگران امر نکنند که تلویزیون خاموش شود و یا اینکه کودک را از محیط دور نکنند. در این شرایط نسبت به حالت تنهابودن، استرس کمتری بر کودک وارد میشود. در این شرایط، والدین تلاش کنند استرس را به حداقل برسانند.
مثلاً در همان بازهٔ زمانی تماشای فیلم خشن، خوراکی یا میوهای برای کودکان بیاورند، که دانهدانه آنها را بردارند و نوشجان کنند و یا در میانهٔ برنامهٔ خشن، سؤالی در رابطه با همان برنامه از کودکان بپرسند تا تمرکز آنها بر روی فیلم کمتر و کمتر شود.
↩️ ۱. سورهٔ قیامت، آیهٔ ٥
این مبحث ادامه دارد.
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
۹۸/۹/۱۷
مشاورهٔ روانشناسی
پس از یک هفته
پس از آنکه پاسخ آن خوانندهٔ عزیزمان را درباره افسردگی پاییزی دادیم، اکنون گفته و پرسیدهاند: به راهکارهایتان عمل میکنم و -خدا را شکر- حالم خیلی بهتر شده است.
یکی از راهها، نخواندن مطالب منفی و ناامیدکننده است. اینرا کاملاً عمل کردم و در بهبود حالم مؤثر بود. راه دیگر این است که مطالب امیدبخش بخوانم. نمیدانم چه بخوانم. لطفاً یک کتاب مثبت و امیدبخش و راهگشا معرفی کنید.
پاسخ ما:
مرحبا به شما که راهکارها را عمل کردید. و الاهی شکر که حالتان بهتر است. با پشتکار، راه را ادامه دهید تا این افسردگی را از جانتان بیرون برانید و کاملاً شاداب شوید.
اما معرفی کتاب:
کتاب «آیین زندگی»، نوشتهٔ «دیل کارنگی» را بخوانید. این کتاب، جانمایهٔ ارجمندی است برای زدودن اندیشههای منفی و ایجاد افکار مثبت. نیز راهکارهایش برای برونرفت از تنگناها، بسیار مؤثر است.
این کتاب را مترجمان پرشماری ترجمه و ناشران متعددی منتشر کردهاند. از مترجم و ناشری نام نمیبریم. برخی از ترجمهها بهتر است. برخی از مترجمان و ناشران، آنرا کوتاه و خلاصه کردهاند. شما متن کامل را بخوانید. قابل دانلود از اینترنت نیز است. فایل صوتی آن نیز در اینترنت، موجود و قابل دانلود است.
♦️تذکر:
یادمان باشد که نویسندهٔ این کتاب، غیرمسلمان و غیرایرانی است.
پس از دو هفته
پرسش:
به همهٔ راهکارها عمل کردم. الآن حالم خوب شده است و آن حالت رنجبار، دیگر وجود ندارد. آیا لازم است که بازهم راهکارها را ادامه دهم؟
پاسخ ما:
به شما آفرین میگوییم که چنین پشتکار دارید و برای تحصیل سلامت و سعادت خود کوشایید. راهکارهایمان هیچکدام مانند دارو نبود که با بهبودی حالتان رهایشان کنید. نیز هیچیک تاریخ مصرف نداشت که با شادابشدنتان، تاریخ مصرفش تمام شود؛ همهٔ آن راهکارها همیشه مفیدند. نیز برای بهترشدن حال و رشد روانی و جسمانی، کارسازند.
دریافت بیشتر نور و انرژی خورشیدی، ورزش، فعالیت جسمانی، نوشیدن نوشیدنیهای شادابیبخش، معاشرت با مثبتاندیشان، نشنیدن خبرهای سیاه، ندیدن فیلمهای اندوهبار، خواندن کتابهای امیدبخش، تقویت معنویتهای روحی و تقویت ارتباط با خداوند (که همگی از راهکارهایمان بودند)، همیشه مفید و مطلوباند.
بنابراین راه را ادامه دهید و راهکارها را همچنان عمل کنید، اما از این پس، نه فقط برای درمان، بلکه برای فربهکردن جان.
خداوند سبحان یاورتان باد.
♦️ذکر نکتهای بایسته:
افسردگی، شدت و ضعف دارد. افسردگی این خوانندهٔ عزیزمان، که - بحمدالله - بهراحتی زدوده شد، افسردگی عمیقی نبود؛ بلکه اصلاً افسردگی به معنای بیماری عصبی و روانی نبود؛ یک پژمردگی موقت و تغییر حالت فصلی بود.
شایسته و بلکه بایسته است بدانیم که درمان برخی افسردگیها ممکن است نیازمند راهکارهای بیشتر و زمان بلندتر باشد. حتی گاهی نیاز به دارودرمانی است، که باید به مدد پزشک متخصص اعصاب و روان انجام گیرد.
علیاکبر مظاهری
۹۸/۹/۶
نامهای به دوست
به نام او که بودنمان یادی از اوست
بهترین! یادت باشد، انسان اگر بهخاطر سیبی که نشانۀ دانش بود، هبوط کرد، با همین سیب باز باید عروج کند و به درگاه خدا برسد.
پس هیچ لحظهای را که در آن میتوانی به دانش و حکمت بپردازی، صرف چیز دیگری نکن.
مریمجان! جمعشدن ما در کنار هم، بهانهای است برای دوختن تمام این تکلحظهها بههم و افزایش نور عقل و ایمان.
امیدوارم همواره در زندگی هدف داشته باشی؛ چراکه انسانهای بیهدف، مجبورند تمام عمر برای انسانهای هدفمند کار کنند.
مهرت پایدار!
طیبه نوحی
۹۸/۱۰/۶
مشاورهٔ تربیتی
ادامهٔ پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به یک پدر فعال فرهنگی
یک نکتهٔ کلیدی
امیر مؤمنان - علیهالسلام - برای فعالان فرهنگی و اجتماعی، معیار و میزانی را بیان کردهاند.
ایشان فرمودهاند: «لاَ أَرَى إِصْلاَحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی»١؛ من به بهای اصلاح شما، خودم را تباه نمیکنم. (به بیان سادهتر: من داناتر و زیرکتر از آنم که خودم را فدای شما کنم!)
ایشان، با آنهمه اهتمامی که بر تربیت و اصلاح انسان دارند و با همهٔ آگاهیشان به نیازهای فرهنگی جامعه، اصلاح دیگران را با سلامتی نفس نفیسشان مبادله نمیکنند.
حکایت عطشانِ رسیده به آب
شهید ابراهیم انصاری لامردی، از دوستان صمیمی ما بود. ایشان زمانی مسئول ادارهٔ فرهنگ و ارشاد گیلان بود. در سفری که با دعوت او به گیلان داشتیم، مهمانشان شدیم.
او خودش را سخت وقف کارهای فرهنگی آن دیار کرده بود. گیلانیان از ایشان بسیار راضی بودند و میگفتند از مسئولان بومی منطقه هم بیشتر خدمت میکند. او خود را چنان به کار گرفته بود که به جسم و اعصابش فشار میآمد.
خود او میگفت: «آنقدر در اینجا به کار و فعالیت فرهنگی مشغولم، که گاهی حتی خودم را نیز فراموش میکنم. گاهی با امضای من مجالسی در استان برپا میشود که همراه با معصیت است.» گفتم: «حضرت امیر (ع) فرمودهاند: لاَ أَرَى إِصْلاَحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی»
او ناگاه برانگیخت و گفت: «این سخن حضرت کجاست؟»
گفتم: «نهجالبلاغه»
گفت: «کجای نهجالبلاغه؟»
گفتم: «به قم که رفتم آدرسش را برایتان میفرستم.»
شهید انصاری مانند تشنهای در بیابان بود که از فرط گرما و عطش، گرمازده و کلافه شده بود. با کلام حضرت امیر، جرعهای آب خنک و گوارا نوشید و چه خوش به جانش نشست!
میخواست آن سخن امیرالمؤمنین (ع) را بنویسد و در مکانی نصب کند تا هر روز آن را ببیند. به قم که برگشتیم، نشانی آن جمله را برایش فرستادم.
ون و فعالان فرهنگی که به جامعه خدمت میکنند، اگر بهخاطر مشغلههای فرهنگی، در حق فرزند و خانوادهٔ خود کوتاهی کنند، عکس کلام امیرالمؤمنین (ع) عمل کردهاند؛ چون جامعه را اصلاح میکنند، اما خانواده و فرزندان خود را تباه.
↩️ ١. نهجالبلاغه، خطبهٔ ۶٩
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
۳ دی ۹۸
مشاورهٔ تربیتی
ادامهٔ پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به یک پدر فعال فرهنگی
بخش دوم سؤال شما این است: «بهخاطر فعالیتهای فرهنگی سرم شلوغ است و نمیتوانم برای فرزندانم وقت بگذارم.»
پاسخ استاد:
«سرم شلوغ است» را قبول نداریم.
اگر شما، با همهٔ دغدغههای فرهنگی و اجتماعی، وقت مناسب و کافی برای فرزندانتان اختصاص ندهید، در آینده قطعاً پشیمان میشوید.
هر فردی با هر میزان دغدغهٔ فرهنگی و فعالیت تبلیغی، حق ندارد بهخاطر کار و فعالیت، خانوادهاش را تباه کند.
خداوند نمیپذیرد که بندهاش به دین الهی خدمت کند، اما فرزندش را، که امانت و عطیهٔ الهی است، وانهد و در حق او کوتاهی کند.
یک قاعدهٔ کلی برای همه طلاب، ان، مصلحان، تمداران و همهٔ کسانی که به جامعه خدمت میکنند: «اگر کسی کار فرهنگی، اجتماعی و تبلیغی انجام دهد، اما در حق همسر و فرزندان خود کوتاهی کند، خداوند از او نمیپذیرد. هرچند آن کار، ساختن خانهٔ کعبه باشد.»
اگر حضرت ابراهیم (علیهالسلام) نیز در حق همسر و فرزندشان اجحاف میکردند و زمان خود را صرف ساختن خانهٔ کعبه میکردند، خداوند از ایشان نمیپذیرفت.
سرم شلوغ است، معنا ندارد.
خداوند بیستوچهار ساعت شبانهروز را بهطور مساوی برای همه انسانها قرار داده است. این زمان برای شما، برای پیامبران، برای مصلحان، برای بقال و نجار یکسان است. باید این بیستوچهار ساعت را مدیریت کرد.
زمان مناسب خانواده را صرف امور دیگر نکنیم، هرچند آن امور، تبلیغ دین خدا باشد، هرچند عبادت باشد، هرچند ساختن خانهٔ کعبه باشد.
از طرفی هم نباید از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی کم کنیم که به زمان خانواده بیفزاییم.
«که هر چیزی بهجای خویش نیت.»
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد.
۲۴ آذر ۹۸
مشاورهٔ تربیتی
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به یک پدر فعال فرهنگی
پرسش:
بنده هستم و زندگیام را وقف دین خدا کردهام و همچنین مردم مرا بهعنوان الگو میبینند. خیلی نگرانم که فرزندم خدای ناخواسته ناخلف بشود.
از طرفی سرم هم واقعاً شلوغ است و نمیتوانم زیاد برایش وقت بگذارم. چه کنم؟
لطفاً چند وظیفهٔ مشخص و اصلی و کلیدی را در قبال فرزندم بفرمایید که با انجام آنها خیالم راحت باشد، که وظیفهام را انجام دادهام.
پاسخ استاد:
سؤال شما چند بخش دارد، پاسخ هر بخش را به تفکیک خدمتتان عرض میکنم.
بخش اول پرسش این است که بنده هستم و خیلی نگرانم که فرزندم ناخلف شود.
باید بدانید که نگرانی شما بیجاست، هنوز که فردا نیامده است. چرا نگران هستید؟
نگرانی بیجا موجب میشود که انسان روح و روان خود را آزرده کند، نیروهایش را هدر دهد و استرس و دلهره را برای جان خویش فراهم کند.
البته انسان خردمند به فرداهای خویش میاندیشد و تدبیر میکند، اما نگرانی امروز برای فردا بیمعناست.
شما از الان نگران هستید که فردا فرزندتان ناخلف شود و الگوبودن یک بدل شود به آینهٔ عبرتشدن برای دیگران و دین خدا آسیب ببیند.
نیاز نیست نگران باشید، اما در اندیشهٔ فردا و تدبیر امور زندگیتان باشید.
این مسئله مانند آن است که در خانه بنشینیم و نگران باشیم: «ای وای نکند، فردا زله بیاید و خانه بر سرمان خراب شود.» البته خانه را باید با فنداسیون محکم بسازیم و روی گسل بنا نکنیم، اما نگرانی برای اینکه خانه بر سرمان خراب شود، استرس نابجاست.
در مسئلهٔ تربیت فرزند هم نگران نباشید، وظایف فعلیتان را انجام دهید و آینده را به خدا بسپارید.
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد.
۹۸/۹/۲۱
فرزندان بزرگتر
نقدی از خانم زهرا امیری، طلبهٔ حوزه و محقق نخبه، بر مطلب «پایانی برای خشم و جنگ»:
با سلام و احترام.
ضمن تشکر از رهنمودها و نکات تربیتی شما استاد گرامی، نکتهای که با خواندن ایدههای تربیتی، با موضوع رفتار مناسب والدین با کودکانِ ناسازگار باهم، به ذهن من خطور کرد این است که شایسته است والدین، در کنار اجرای این روشها، به احساسات، انتظارات و جایگاه فرزندان بزرگتر در خانواده نیز توجه لازم را داشته باشند، چراکه اگر جایگاه فرزندانِ بزرگتر نادیده گرفته شود و آنان در ردیف فرزندانِ کوچکتر و همطرازِ آنها قرار بگیرند یا به بهانه بزرگتریِ آنان، نسبت به عواطف و احساساتشان بیتوجهی نمایند و در هر مسئلهٔ کوچک و بزرگی، جانب فرزندان کوچکتر را بگیرند و حقوق فرزندان بزرگتر را نادیده گیرند، این احتمال وجود دارد که با گذر زمان، ارزش و جایگاه فرزندان بزرگتر در نزد برادر و خواهر کوچکتر از بین برود و کوچکترها به برادر و خواهر بزرگتر خود، هتاک، بیادب و جسور بار بیایند؛ اتفاقی که متأسفانه در بعضی از خانوادهها رخ داده است، که ریشه در بیتوجهی والدین به جایگاه و ارزش فرزندان بزرگتر دارد. شایسته است که والدین، برای پیشگیری از این مسائل و شکاف بین فرزندان، دقت و توجه لازم را داشته باشند که در هنگام مواجهشدن با این مسائل، حرمت فرزندانِ بزرگتر را حفظ نمایند و صرفاً به بهانه آرامنمودن فرزندان کوچکتر، بهطور مکرر و خارج از چارچوب عدالت و منطق، از آنها جانبداری نکنند. والدین اگر به این ظرافتها توجه داشته باشند و به نوعی اعتماد فرزندان بزرگتر را به خود جلب نمایند، میتوانند در فرصتهای مناسب، آنان را متقاعد کنند که در هر حالی مواظب برادر یا خواهر کوچکترشان باشند و نسبت به آنها از خودگذشتگی و رفتاری آمیخته با مهرورزی داشته باشند.
۷ بهمن ۹۸
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به پرسش مشاورهای
پرسش:
چه راههایی برای کنترل خشم وجود دارد؟ لطفاً راهنمایی کنید.
پاسخ:
خشم، از اوصافی است که از سر حکمت، در آفرینش انسان، لحاظ شده است. خداوند حکیم آدمی را «خشمدار» آفریده است. این صفت، مانند غیرت و شجاعت است، که از اوصاف کمالی انساناند. پیامبران نیز خشم داشتهاند. خشم، «صفت کمال» است؛ آن کسی که خشم ندارد، ناقص است و یکی از اوصاف انسانی را ندارد، که البته چنین کسی یافت نمیشود. یکی از فایدههای خشم، در مقابله با دشمن، آشکار میشود؛ جرأت و شجاعت و شهامت آدمی را برمیانگیزد و افزون میکند.
خشم مثبت همان است که در بالا بیان شد؛ که در ردیف غیرت و شجاعت است. خشم مثبت آن است که عقل بر آن فرمان براند و در میدان عقل، جولان دهد و کرداری خردمندانه و البته شجاعانه را باعث شود؛ اما خشم منفی آن است که نابجا به جوش آید و زمام خود را از کف عقل بیرون کشد و آدمی را از مدار خردمندی درآورد و کرداری نابخردانه و ظالمانه را باعث شود. خشم مثبت، صفتی و حالتی عاقلانه و شجاعانه است و ثمرههایی نیکو را به بار میآورد، اما خشم منفی، صفتی و حالتی نابخردانه و دیوانهگونه است و خرابی و پشیمانی بهجا میگذارد. خشم مثبت، نشانهٔ سلامت جان و روان است و خشم منفی، نشانهٔ یک «اختلال روانی» است.
اما راهکارهای کنترل خشم منفی:
۱. عوامل خشم را حذف کنید.
چه چیزهایی شما را خشمگین میکند؟ آن را از زندگیتان حذف کنید.
۲. از محل خشم فاصله بگیرید.
هرگاه خشم به سراغتان آمد، از آن مکان و موقعیت، فاصله بگیرید. ماندن در محل و میدان دادن به عوامل خشمانگیز، باعث افزایش خشم میشود و اختیار را از کف ارادهتان میرباید. پس، زود تغییر مکان و موقعیت دهید و از خشمگاه بگریزید.
۳. یاد خدا کنید و ذکر بگویید.
به گاه خشم، خدا را و نظارت او را به یاد آورید. آنگاه ذکر خدا بگویید؛ هر ذکری که دوست دارید؛ عربی، فارسی، دعا، قرآن. مثلاً «لا اله الا الله»، «لا حول و لا قوة الا بالله»، «آمنا بالله و رسوله و لا حول و لا قوة الا بالله» با تمرکز ذهن و دل و با توجه به معانی آنها. همچنین صلوات بفرستید. هر ذکر و آیه و دعایی را که بیشتر دوست دارید و به دلتان مینشیند، همان را بگویید و بخوانید. این راهکار، در کنترل خشم، بسیار مؤثر است.
۴. ورزش کنید.
ورزش، در آرامش اعصاب و روان و کاستن از خشم منفی، بسیار اثرگذار است.
۵. به مشاوری دانا و توانا مراجعه کنید.
خشم منفی، یک اختلال عصبی و روانی است. مشاور دانا و توانا، کمک نیکویی است برای درمان این اختلال. حتی اگر او شما را به پزشک ارجاع داد، بپذیرید و مقاومت نکنید.
#ماهنامه_رشد_آموزش_خانواده
#شماره۴_دیماه_۱۳۹۸
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به پرسش مشاورهای
پرسش:
دو فرزند دارم؛ دختری دوازده ساله و پسری شش ساله. باهم سازگاری ندارند. دائم جنگ و دعوا میکنند. رفتار مناسب از جانب ما چه رفتاری است؟
پاسخ:
۱. این حالت، مخصوص فرزندان شما نیست. همهٔ بچهها، هم رفاقت دارند، هم ناسازگاری. در خانوادههای خویشان و آشنایان بنگرید؛ هیچ خانوادهای را نمییابید که فرزندانشان هیچ ناسازگاری نداشته باشند. فرزندان یک خانواده، تا کودکاند، دوستیها و قهرهای بچهگانه دارند. نگران نزاعهایشان نباشید.
۲. در دعواهای بچهها کمتر دخالت کنید. بگذارید خودشان قهرها و آشتیهایشان را مدیریت کنند.
۳. «عدالت تربیتی» را دربارهٔ فرزندان مراعات کنید. ایبسا بیعدالتیهای تربیتی والدین، سبب حسادت و کینهٔ فرزندان شود و آتش لجاجت را در دلشان برافروزد و ناسازگاریهایشان را افزون کند. کودکان، عدالت و بیعدالتی را درک میکنند؛ با همان درک کودکانهشان.
۴. فرزند بزرگتر را رئیس فرزند کوچکتر نکنید. فرزندان بزرگ باید خادم و حامی فرزندان کوچک باشند، نه رئیس آنان. «برادرسالاری» (نیز خواهرسالاری) از آفتهای دانهدرشت تربیتی است. مراقب آن باشید. به فرزند بزرگتر، امتیاز نابهجا ندهید، که نتایج ناگواری دارد.
۵. مهارتهای تربیتی را بیشتر بیاموزید. هرچه سطح مهارتهای تربیتی شما و همسرتان بالا رود، فرزندان، بهتر تربیت میشوند و از ناسازگاریهایشان نیز کاسته میشود.
۶. شیوههای تربیتی شما و همسرتان یکسان باشد. اگر اسلوب تربیتی والدین، دوگانه و ناهمگون باشد، کودکان، سردرگم میشوند و ایبسا که خودشان شیوهٔ سومی را برگزینند که به صلاح نباشد. فرزندان، از شما و همسرتان، باید یک روش ببینند و یک ندا بشنوند؛ مثلاً از هر دوی شما یا آری بشنوند یا نه؛ نه که از یکیتان آری بشنوند و از دیگری نه.
۷. امر و نهی را به حداقل برسانید. برخی میپندارند اساس تربیت صحیح، امر و نهی تربیتی است. حال آنکه چنین نیست. تا جای ممکن، کودک را امر و نهی مستقیم نکنید. دستورهای فراوان، کودک را کلافه میکند و آنگاه است که جری میشود و طغیان میکند.
۸. چند کتاب خوب تربیتی بخوانید.
۹. با یک مشاور تربیت کودک، مشاورهٔ خصوصی انجام دهید.
#ماهنامه_رشد_آموزش_خانواده
#شماره۴_دیماه_۱۳۹۸
«نبرد بیبرنده» را دریابید!
افتخار آشنایی من با استاد علیاکبر مظاهری، به دوازده سالی میرسد؛ تقریبا از زمانی که خواستم زندگیام را با همسرم به اشتراک بگذارم. در طول دوران این زندگی مشترک، همواره از تجربهها و راهنمایی ایشان بهره بردهام.
یکبار به استاد گفتم:
از میان آثارتان یکی برای من خیلی جذاب و دلرباست. البته همه کتاب هایتان مفیدند، اما «نبرد بیبرنده» چیز دیگری است.
گفتم که شاید چون من ازدواج کردهام و دیگر «جوانان و انتخاب همسر» و «جوانان و دوران نامزدی» به کارم نمیآیند (البته فعلاً که فرزندانم هنوز کوچکاند) ولی اگر بخواهم از میان «فرهنگ خانواده» و «آداب عشقورزی» و «نبرد بیبرنده» یکی را انتخاب کنم، «نبرد» را برمیگزینم.
هرچند «آداب»، در ویرایش جدیدش، خیلی پربارتر و کاربردیتر شده، اما من همچنان به «نبرد» دل بستهام.
گفتم که رابطه تیرۀ زن و شوهرهای زیادی را دیدهام و دیدهاید. حقا که مطالعه «نبرد»، چراغ بسیاری از آن تاریکی هاست.
امشب شاهد از غیب رسید؛ دیدگاه یکی از استادان دانشگاه را دریافتیم که گفتهاند: «. کاش کتاب های شما زودتر مورد استفاده قرار میگرفت.
این دو سه جلسه که از «نبرد بیبرنده» استفاده کردم، کلاسم خیلی مفیدتر بود از این چند سال که همهاش کلیشهای درس داده شد.
خانمهای متأهل تشکر کردند و گفتند که همسرانشان به من سلام رسانده و گفتهاند ممنون که اخلاق خانممان، بعد از کلاس شما، بهتر شده.
آقای مظاهری، استاد عزیز و گرانقدر، این به خاطر زحمات و نوشتهها و مطالب مفید شماست. از شما سپاسگزارم.
مخصوصا مجادله آقای کرامتی (در خلوت کوهستان)، که دانشجویان مجرد هم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتند.
این هم نشانه ادعای من؛ پس «نبرد بیبرنده» را دریابید!
محمد دهقانیزاده، مقطع خارج حوزه و استاد دانشگاه
راوی دلیر
قبلاً حکایت زهراخانم را خواندیم که نمونهای موفق از راویان خوب ازدواج است. اکنون حکایت علیآقا را میخوانیم که در هدف، با زهراخانم، شبیه است و در عمل، تفاوتهایی دارد، اما نتیجۀ عملشان یکسان است.
علیآقا، هم راوی است و هم مشاور؛ بیشتر معرفیهایش همراه با تأیید است؛ به دختر و پسر و خانوادههایشان مشاوره هم میدهد. البته گاهی که شناخت کافی نداشته باشد، تنها «معرف» است، نه «مؤید». اگر هم امکان مشاوره نداشته باشد، دختر و پسر و خانوادههایشان را به مشاور دیگری ارجاع میدهد.
اما آنچه به سخن اکنونی ما مربوط میشود، این است که او از طعنهها و ناسپاسیها اصلاً نمیرنجد؛ نه فقط نمیرنجد، بلکه خشنود میشود! به اینگونه که او کارش را فقط برای رضای خدا انجام میدهد. اگر از او تشکر کنند، میاندیشد که بخشی از پاداشش را از مردم گرفته است، اما چنانچه تشکر نکنند، میاندیشد که همۀ پاداشش بر خدا است؛ و اگر ناسپاسی کنند یا طعنه بزنند، میاندیشد که پاداش او نزد خدا بیشتر میشود؛ هم پاداش جهاد در راه ازدواج و ساماندهی زندگی جوانان، هم پاداش تحمل ناسپاسیها و طعنهزنیها و بدگوییها.
او ازدواج بسیاری از دختران و پسران فامیل و خویشاوندانش را سامان میدهد؛ از معرفی و مشاوره، تا عقدکردن و مسائل دیگر آغاز زندگیشان. برخی از آنها و خانوادههایشان، هنگام بروز تلخیهای خودساخته یا طبیعی، به او بد میگویند؛ گاهی رو در رو و بیشتر در غیاب او، که غیابیها هم معمولاً به او میرسد، اما او میخندد.
به او میگویم: «این چه جای خنده است؟»
میگوید: «پاداشم نزد خدا افزون شد.» حیران میشوم که این چه سعۀ صدری است؟! آدم است و خصلتهایش. همه از ناسپاسی میرنجند، از «خوبی را با بدی پاسخ دادن» دردشان میآید، از طعنه و ناسزاشنیدن به خشم میآیند. چرا او چنین نیست؟
پاسخم به خودم این است که او به جاهایی بالاتر نگاه میکند و در سطح «عرف مردم» نایستاده است که از این «عرفیات» متزل شود. خوشا به حالش! هنیئاً لَه؛ گوارای وجودش.
علیاکبر مظاهری
۹۸/۱۰/۲۳
پیام تسلیت آیتاللهالعظمی جوادیآملی در پی شهادت سردار بزرگ قاسم سلیمانی
◾️ پایگاه اطلاع رسانی اسراء: در پی شهادت ابرمجاهد قرآن و عترت و جهان اسلام، سردار بزرگ قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیتاللهالعظمی جوادی آملی پیام تسلیتی صادر کردند.
متن پیام معظمله بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا (آیهٔ ۲۳ سورهٔ احزاب)
شهادت ابر مجاهد قرآن و عترت و جهان اسلام سردار بزرگ جناب قاسم سلیمانى (قدس سره) قلوب آزادمردان مبارز را جریحهدار و عواطف رادمردان مجاهد را متألّم کرد.
این سانحهٔ سنگین و رخداد تلخ را به حضرت بقیةالله الأعظم (ارواح من سواه فداه) و امت بزرگوار اسلام تسلیت و آن شهید رحیل را با شهداى صدر اسلام و همرزمان وى از خداى سبحان مسئلت کرده، انتقام الهى یقیناً به حیات قاتلان بشریت خاتمه خواهد داد.
جوادی آملی
١٣٩٨/١٠/١٣
جوانان مجرد را دریابیم!
زهراخانم، خانمی است مؤمن و میانسال. قلبش باور کرده که راوی ازدواج بودن، ثواب دارد و خدا و پیغمبر را خشنود میکند.
او نه سایت دارد، نه تشکیلات، نه بودجه و نه سازمان. همۀ ابزار او، یک دفترچه است و یک قلم؛ همین! و البته قلبی سرشار از ایمان و همتی بلند و عزمی استوار.
زهراخانم، نام دختران و پسران بیهمسری را که میشناسد یا به او معرفی میکنند، در دفترچهاش مینویسد؛ با مشخصات آنان. او با ذکاوت خدادادیاش، آنان را نسبتسنجی میکند و به شکلهای گوناگون بههم معرفی مینماید.
آشنایان که به زهراخانم امید دارند، برای ازدواج جوانانشان به او مراجعه میکنند. بیشترین مراجعانش، مادران و بستگان پسران مجردند.
زهراخانم در معرفیهایش، بیشتر «معرّف» است تا «مؤید»؛ کار تحقیق و رسیدن به نتیجه را بر عهدۀ خود خانوادهها و پسران و دختران میگذارد. البته گاهی تأیید هم میکند، اما با احتیاط.
کار زهراخانم، با همان دفترچه و قلمش و ایمان و همتش، نتایج شایانی را ثمر داده، که در قیاس با برخی از سازمانها و سایتهای نامدار، موفقتر بوده است.
برخی از ازدواجهای موفقی را که با معرفی زهراخانم شکل گرفتهاند، دیدهام. درود خدا بر این بانوی باایمان و بلندهمت.
اکنون جامعۀ ما به زهراخانمها (و نیز علیآقاها) سخت نیازمند است؛ جامعهای که تعداد مجردان نیازمند ازدواجش از مرز ده میلیون نفر گذشته است!
علیاکبر مظاهری
۱۲ دی ۹۸
چند روز پیش یکی از دانشآموزان کلاس چهارمم تکلیفش رو انجام نداده بود.
بعد از اینکه دلیل این موضوع رو پرسیدم، بهش گفتم: «اسمت رو توی دفترم یادداشت کردم، اگر بینظمی رو تکرار کنی، دفعهٔ بعد در روزنگارت مینویسم و باید والدینت ببینن و پاسخ بِدن.»
گفت: «دیگه تکرار نمیکنم.»
ظهر که مدرسه تعطیل شد، اومد و گفت: «خانوم! بینظمی امروزم توی کارنامهام تأثیر داره؟»
گفتم: «تو ماه منی! من مطمئنم که شما دیگه بینظمی نمیکنی. اگه تکرار نشه نادیده میگیرم. مطمئن باش.»
بعد صداش کردم و گفتم: «ستایش! من خیلی دوستت دارم.»
خندید و گفت: «منم دوستتون دارم.»
بعد از چند روز اومد و گفت: «خانوم! یادتونه چند روز پیش بهم گفتین که دوستم دارین؟»
گفتم: «بله یادمه.»
گفت: «تا حالا کسی این جمله رو بهم نگفته بود. هیچکدوم از معلمها هم تا حالا بهم نگفته بودن که دوستم دارن. شما اولین معلمی بودین که بهم گفت دوستم داره. من خیلی شما رو دوست دارم.» زبونم بند اومد. فقط تونستم بغلش کنم و بگم من حرف دلمو گفتم و خیلی دوستت دارم.
خندید، چشماش برق زد و رفت.
زهرا نصیری - آموزگار
دکترجان! خداقوت
این ایام، بیش از همیشه، به شمایان افتخار میکنیم؛ میبالیم به شما پزشکان، پرستاران، پیراپزشکان، کادر بیمارستان، و همهتان که با کروناویروس نبرد میکنید تا مردمانمان آرامش یابند.
خداوند پاداشتان دهد، دلاوران بیهراس!
علیاکبر مظاهری
۹۸/۱۲/۱۱
دلگویهای دربارهٔ نهجالبلاغۀ پارسی
امروز به بهانهای سراغ کتاب ارزشمند «نهجالبلاغهٔ پارسی» جناب استاد علیاکبر مظاهری رفتم. با بازکردن و تورق آن، به متنی که روی جلد نوشته شده بود، بیش از پیش ایمان پیدا کردم:
«گزیدهای از زیباترین و شورانگیزترین خطبهها، نامهها و حکمتهای نهجالبلاغه».
خیلی شگفتزده شدم و لذت بردم از اینکه این کتاب بهطور کامل فارسی است و متن عربی عبارتها در آن آورده نشده است! چراکه در آثار نویسندگان دیگر - غالباً - هم متن عربی و هم ترجمهٔ فارسی آمده است؛ از اینرو قسمت اعظم زمان و تمرکز بنده، به تطبیق ترجمه با متن اصلی مصروف و از تمرکز بر ترجمه کاسته میشود.
«ای مردم! سینهٔ امواج فتنهها را با کشتیهای نجات بشکافید و از گردابهای آشوبها به در آیید و از دشمنکیشی کناره جویید و تاجهای موهوم فخرفروشی و برترنشینی را از سرهایتان فرو افکنید.»*۱
مفاهیمی عالی، با قلمی شیوا و رسا. بسیار لذت بردم. گاه در عبارتها فصاحت بهکار میرود، گاه دیگر بلاغت. در این اثر، فصاحت و بلاغت عربی، به زبان فارسی نیز سرایت کرده است.
طراحی جلد و صفحه نیز برایم جالب بود؛ اثر انگشتی با نشان علی، که حاکی از سندخوردن این اثر (بلکه زمین و زمان) به نام بزرگمرد عالم است؛ تلفیقی از تقوا و علم و هنر!
افسوس! تنها چیزی که خلأ آن در این اثر مشاهده میشود، نبود کشف موضوعی برای دسترسی آسان به مفاهیم مرتبط است.
قلمتان پویا و افکارتان درخشان؛ در سایهسار ولایت امیر مؤمنان!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. علیاکبر مظاهری، نهجالبلاغهٔ پارسی، صفحهٔ ۳۷
طیبه نوحی
۹۸/۱۲/۷
کاش مادرش زنده بود!
امام سجاد علیهالسلام: مردى خدمت پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله آمد و به ایشان عرض کرد: هیچ کار زشتى نیست که نکرده باشم. آیا راه توبه و بازگشت برایم وجود دارد؟
حضرت فرمود: از پدر و مادرت کدام زندهاند؟
عرض کرد: پدرم.
فرمود: برو و به او نیکى کن.
وقتى آن مرد رفت، رسول خدا فرمود: کاش مادرش زنده بود. .
میزانالحکمة، ج ۱۳، ص ۴۹۵
سالروز میلاد حضرت فاطمه سلاماللهعلیها و روز مادر مبارک باد!
گزارش یک مشاورة نتیجهبخش
پرسش:
آقا یا خانمی گفته و پرسیدهاند: تابستان که گذاشت و وارد پاییز شدیم، اندکاندک، از نشاطم کاسته شد و اکنون دلم گرفته و احساس افسردگی و دلمردگی میکنم. آنچه بیشتر آزارم میدهد، اندوهی است که در دلم لانه کرده و شادمانیام را ربوده است. تحمل این اندوه بیدلیل، برایم دشوار است. چه کنم؟
پاسخ:
• تحلیل مسئله:
چون در فصل پاییز، روزها کوتاه میشود و آسمان گاهی ابری میگردد، نور کمتری به زمین میتابد. هوا نیز سرد میشود. از اینرو، انرژی کمتری به زمین و آدمی میرسد و همین، باعث افسردگی خفیفی میشود.
همگان این افسردگی ملایم را احساس میکنند، اما کسانی که زمینة پذیرش اندوه و افسردگی را دارند، آن را بیشتر لمس میکنند و گاهی آسمان دلشان ابری میشود و قطرههای اشک، در چشمانشان مینشیند.
• اینک پاسخ به پرسش و بیان راهکارهایی برای عبور از این حالت ناخواستنی:
۱. خود را نورافشانی کنید.
در معرض تابش آفتاب قرار گیرید؛ راهرفتن در آفتاب، خوابیدن زیر نور آفتاب، ورزش در زیر آفتاب، دریافت آفتاب از در و پنجره. درها را باز کنید. پنجرهها را بگشایید.
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق/ از بهر گشاییدن ابواب رسیده۱
پردهها را کنار بزنید. در سایه و تاریک نمانید. تا میتوانید از نور و انرژی خورشید استفاده کنید.
۲. ورزش کنید.
ورزش، در زدودن این حالت نامطبوع و ایجاد نشاط، بسیار مؤثر است. هر نوع و هر مقدار از ورزش، مفید است، اما ورزش عرقریزان، تأثیری معجزگون دارد.
۳. فعالیت کنید.
بیکار نمانید. راکد نشوید. از خود کار بکشید. خود را به جنبش و جوشش وادارید. بیکاری و رکود، خمودگی میآورد و کوشش و خروش، شادابی میزاید و امید میافزاید.
۴. نوشیدنیهای گرم بنوشید.
به تکرار، نوشیدنیهای گرم، بلکه نزدیک به داغ، بنوشید. انواع چای، دمنوشها، قهوه و هر نوشیدنیای را که دلپسندتان است، دمبهدم، بنوشید.
۵. تنها نمانید. بخش عمدهای از تنهاییتان را با کسانی که دوستشان دارید پر کنید؛ با افراد مثبتاندیش و امیدمند.
۶. اخبار نشنوید و نبینید. بنیان نخستین رسانههای خبری را بر «سیاهنمایی» نهادهاند. این رسانهها، در نشر اخبار و مطالب نگرانکننده و دلهرهآور، حریصاند و به پخش خبرها و مسائل آرامشبخش و امیددهنده، بیرغبتاند. تا جای ممکن، از تیررس اخبار بگریزید. اگر ناچارید یا دوست دارید که از اخبار باخبر باشید، هر شبانهروز فقط یکبار کافی است.
۷. فیلمهای اندوهناک نبینید. بسیاری از فیلمها و سریالها اندوهافکن و ناامیدکنندهاند. تأثیر فیلم، تدریجی و «سِرُمگونه» است. سِرم مسموم، جسم آدمی را مسموم میکند و فیلمهای یأسآلود، جان آدمی را. البته خودتان فیلمهای مثبت و امیدبخش را انتخاب کنید و ببینید.
۸. کتابهای مثبت بخوانید. کتابها مانند فیلمها و اخبارند. با اینها مانند آنها رفتار کنید.
۹. انستان را با خدا صمیمیتر کنید. به دامان پرمهر خداوند بیشتر پناه برید. یادمان باشد که: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ دلها با یاد خدا، اطمینان و آرامش مییابند.»۲
پس از یک هفته
پرسش:
به راهکارهایتان عمل میکنم و -خدا را شکر- حالم خیلی بهتر شده است.
یکی از راهها، نخواندن مطالب منفی و ناامیدکننده است. این را کاملاً عمل کردم و در بهبود حالم مؤثر بود. راه دیگر این است که مطالب امیدبخش بخوانم. نمیدانم چه بخوانم. لطفاً یک کتاب مثبت و امیدبخش و راهگشا معرفی کنید.
پاسخ ما:
مرحبا به شما که راهکارها را عمل کردید و الهی شکر که حالتان بهتر است. با پشتکار، راه را ادامه دهید تا این افسردگی را از جانتان بیرون برانید و کاملاً شاداب شوید؛ اما معرفی کتاب:
کتاب «آیین زندگی»، نوشته «دیل کارنگی» را بخوانید. این کتاب، جانمایه ارجمندی است برای زدودن اندیشههای منفی و ایجاد افکار مثبت. نیز راهکارهایش برای برونرفت از تنگناها، بسیار مؤثر است.
این کتاب را مترجمان پرشماری ترجمه و ناشران متعددی منتشر کردهاند. از مترجم و ناشری نام نمیبریم. برخی از ترجمهها بهتر است. برخی از مترجمان و ناشران، آن را کوتاه و خلاصه کردهاند. شما متن کامل را بخوانید. از اینترنت نیز قابل دانلود است. فایل صوتی آن نیز در اینترنت، موجود و قابل دانلود است.
تذکر: یادمان باشد که نویسندة این کتاب، غیرمسلمان و غیرایرانی است.
پس از دو هفته
پرسش:
همة راهکارها را عمل کردم. الان حالم خوب شده است و آن حالت رنجبار، دیگر وجود ندارد. آیا لازم است که بازهم راهکارها را ادامه دهم؟
پاسخ:
به شما آفرین میگوییم که چنین پشتکار دارید و برای تحصیل سلامت و سعادت خود کوشایید.
راهکارهایمان هیچکدام مانند دارو نبود که با بهبودی حالتان رهایشان کنید. نیز هیچیک تاریخمصرف نداشت که با شاداب شدنتان، تاریخمصرفش تمام شود؛ همة آن راهکارها همیشه مفیدند. نیز برای بهتر شدن حال و رشد روانی و جسمانی کارسازند.
دریافت بیشتر نور و انرژی خورشیدی، ورزش، فعالیت جسمانی، نوشیدن نوشیدنیهای شادابیبخش، معاشرت با مثبتاندیشان، نشنیدن خبرهای سیاه، ندیدن فیلمهای اندوهبار، خواندن کتابهای امیدبخش، تقویت معنویتهای روحی و تقویت ارتباط با خداوند (که همگی از راهکارهایمان بودند)، همیشه مفید و مطلوباند.
بنابراین، راه را ادامه دهید و راهکارها را همچنان عمل کنید، اما از این پس، نهفقط برای درمان، بلکه برای فربهکردن جان.
ذکر نکتهای بایسته:
افسردگی، شدت و ضعف دارد. افسردگی این مورد مذکور که -بحمدالله- بهراحتی زدوده شد، افسردگی عمیقی نبود؛ بلکه اصلاً افسردگی به معنای بیماری عصبی و روانی نبود؛ یک پژمردگی موقت و تغییر حالت فصلی بود.
شایسته و بلکه بایسته است بدانیم که درمان برخی افسردگیها ممکن است نیازمند راهکارهای بیشتر و زمان بلندتر باشد. حتی گاهی نیاز به دارودرمانی است که باید به مدد پزشک متخصص اعصاب و روان انجام گیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. مولوی.
۲. رعد، 28.
مشاور: علیاکبر مظاهری
چشم «حاجآقا»! ازدواج نمیکنیم، سرطان هم نمیگیریم؛ اصلا نمیمیریم
«مردانی باید ازدواج کنند که درآمد کافی برای ادارهٔ یک زندگی را داشته باشند و خانوادهٔ آنها نیز شرایط حمایتشان را داشته باشند تا در پی ازدواج، برای دستگاه قضایی بحران ایجاد نکنند.»
جملات فوق، راهحل حجتالاسلام حسن نوروزی، سخنگوی کمیسیون قضایی مجلس برای حل مسئلهٔ زندانرفتن مردان بهخاطر مهریه است. فکر میکنم جنابشان از طرفداران این تفکر هستند که اگر میخواهید طلاق کم شود، ازدواج نکنید. بالاخره عامل هر جدایی، یک وصل است.
بله، اگر پول نداری ازدواج نکن. اصلاً تقصیر توست که پول نداری. تقصیر خانواده است که توانایی مالی ندارد. اصلاً ربطی به شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران هم ندارد.
به مجلس و نمایندگانش چه که خیل جوانان این سرزمین هشتشان گرو نهشان است و نمیتوانند ازدواج کنند. به دولتمردان چه که شغل نیست و بیکاری بیداد میکند. اصلاً چه ربطی دارد که تورم و گرانی مثل آبی شده که از سرمان گذشته است.
اصلاً به نهادهای فرهنگی و اجتماعی چه که ازدواج ساده و کمهزینه در ایران نهادینه نشده است. اصلاً مگر وظیفهٔ آنها فرهنگسازی است.
واقعاً نمیدانم چرا ما مردم اینقدر برای نهادهای مختلف بحران ایجاد میکنیم. مثلاً مریضیهای خاص میگیریم و پول هم نداریم. بیمهٔ تأمین اجتماعی، بیمارستانها و وزارت بهداشت به دردسر میافتند. واقعاً کسانی که درآمد کافی ندارند و خانوادهشان از آنها حمایت نمیکند، چرا سرطان میگیرند؟
آنهایی که پول ندارند چرا میمیرند؟ چرا برای شهرداری و سازمان بهشت زهرا دردسر درست میکنند؟ پول نداری، نمیر؛ به همین سادگی.
القصه که حاجآقا، ما را ببخشید که سربار حکوکت شدهایم. بهقول آن آقایی که دوست دارد نماینده مجلس شود، ما بیغیرت هستیم که نمیتوانیم در پایتخت درآمد بالای ۱۰ میلیون داشته باشیم. راستش را بخواهی حاجآقا ما عرضه نداریم. شاید بهخاطر این است که دوست داریم نان حلال سر سفرهٔ خانواده خود ببریم، وگرنه توانایی ازدواجکردن داشتیم تا شما به زحمت نیفتید.
بالاخره راهحلها برای زندگی زیاد است. روزی زینب ابوطالبی میگوید هرکس مثل ما فکر نمیکند، پاسپورت بگیرد و برود و حالا هم یکی مثل حاجآقا نوروزی میگوید اگر پول ندارید ازدواج نکنید.
فقط کاش سخنگوی کمیسیون قضایی که اتفاقاً ملبس به لباس ت هم هستند، از هملباسهای خود بخواهند که دیگر روی منبر از سنت پیامبر و اینکه پول ازدواج از خزانهٔ غیب خدا پرداخت خواهد شد، حرف نزنند. «النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی» زمانی قابل اجراست که جیب پر از پول باشد.
در آستانهٔ چهلویکمین سالگرد انقلاب اسلامی مردم ایران، یک نکته را به سخنگوی کمیسیون قضایی مجلس و دیگران یادآوری کنم که انقلاب ایران، انقلاب مستضعفین بود ولی حالا گویا در این کشور انقلاب شده همین مستضعفین زیاد حق زندگیکردن ندارند و همین که نفس میکشند، باید خدا را شکر کنند.
به قلم مصطفی داننده
پاسخ استاد علیاکبر مظاهری به دختری عفتپیشه
فصل امتحانات بود، مدتزمانی با این افکار (یا نیاز) درگیر بودم و اصلاً دوست نداشتم امتحانهایم را بهخاطر این مسائل خراب کنم.
دل را به دریا زدم و با حاجآقا مظاهری تماس گرفتم و از اوضاع و احوالم برایشان گفتم. دقیق توضیح دادم که من از لحاظ نیاز جنسی خیلی آشفته هستم. احساس نیاز جنسی بالایی دارم، اما موقعیت ازدواج هم فعلاً برایم فراهم نیست و از طرفی نمیخواهم گناه کنم. دنبال راهی هستم که به عفت و پاکی نزدیکتر باشد.
از استاد راهکاری خواستم که مرا آرام کند و تمرکز از دست رفتهام را به من برگرداند!
ایشان تأکید کردند که راهکارها دو جنبه دارد:
۱. درمانی
۲. تسکینی
برخی از راهکارها:
۱. اصلاح تغذیه.
بعضی از غذاها ذاتاً طبع گرم و شهوتبرانگیزی دارند. مثل: زنجبیل، بابونه، سیر، پیاز، پیازچه، فلفل، ارده، شیرینیجات، قهوه.
از این نوع غذاها کمتر استفاده شود.
در مقابل، بهتر است از غذاهای سرد و آرامکنندهٔ غریزه استفاده شود.
۲. از عوامل مهیج، دوری کنید.
ندیدن بعضی از فیلمها و تصاویر.
نخواندن رمانهای (داخلی، خارجی) که برانگیختگی دارد.
دیدن و خواندن این موارد، بسان ریختن بنزین بر آتش است.
۳. ورزشکنید.
۴. لباسهای نامناسب نپوشید.
۵. روزه بگیرید.
در هفته یکی دو روز، روزه بگیرید.
روزه، در شکستن غریزه، بسیار مؤثر است.
۶. برجستهکردن حضور خدا در فکر و جانتان.
خداوند ذرهای از ما غافل نیست؛ چقدر خوب است ما هم از او غافل نباشیم. امیرمؤمنان - علیهالسلام - فرموده: «اعلموا انکم بعینالله»؛ بدانید که شما در چشم خدایید.
۷. در کانالها و گروههای خاص فضای مجازی، مانند همسرداری و شویی حضور نداشته باشید، چون الان شما موقعیت ازدواج ندارید و مجرد هستید. بیشتر این اطلاعات، در زمان زندگی مشترک لازم میشود و الان فقط ذهن شما را درگیر میکند.
۸. در جمع دوستان متأهلی که صحبتهای خاصی دربارهٔ رابطهٔ شویی یا مسائلی که مربوط به همسرانشان است، مطرح میشود، حضور نیابید.
انشاءالله خداوند دستتان را بیش از همیشه بگیرد.
به قلم خانم فاطمهزهرا اسلامی
۹۸/۱۱/۲۰
سوگنامهٔ برترین بانو
◾️اشارت:
نالیدن دلاوران، شگفتیآور است. مگر دلیران نیز، مانند عاجزان، مینالند؟! اما باید دانست که نالهٔ آنان، نه چونان نالهٔ اینان، از سر عجز و نابردباری در برابر ناملایمات اینجهانی است؛ بلکه نالیدنشان، چونان غرش نیمهشبان شیران است در غربت کوهستان.
هیبت و صلابت امیر مؤمنان - علیهالسلام - چنان بود که هنگام رویارویی با جنگاوران، حتى دل پهلوانترینهایشان، میلرزید و همهٔ وجودشان، مقهور و مغلوب آن حضرت میشد. امیر دلیران - علیهالسلام - در هیچ میدانی و در پیکار با هیچ جنگاوری و در کارزار با هیچ لشکری، هرگز ننالید. اما این دلاور مظلوم، هنگام خاکسپاری پیکر همسر محبوبش، فاطمه - سلاماللهعلیها - اینسان مینالد و با پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - نجواگونه، چنین راز دل میگوید:
سلام بر تو ای پیامبر خدا؛ سلام من و دخترت، که اینک در جوارت آرمیده و شتابان و بیتاب، به تو پیوسته!
یا رسولالله! داغ مرگ دختر نازنینت، صبوریام را کاسته و فراق او، بیتابم ساخته و غم فقدانش، طاقتم را فرسوده است؛ اما من که - پیش از این - داغ فراق تو را (که توانفرساتر بود) چشیدهام و سنگینی جدایی تو را کشیدهام، این مصیبت را نیز میتوانم طاقت آورم.
آری؛ هنگامهای بود که سر مبارکت را به سینهام چسبانده بودم و جان عزیزت، در میان سینه و گلوی من، از پیکرت بیرون رفت و تو را بر بالین خاکین قبر، خوابانیدم. «إنا لله و إنا إلیه راجعون»؛ همهمان از خداییم و همگی به او بازمیگردیم.
اینک امانتی که به من سپردی و کسی که برایش از من پیمان وفا و پاسداشتن گرفتی، به سویت بازگشت و به دستت سپرده شد.
اکنون این منم که اندوهناکم؛ اندوهی پردامنه و جاودانه. شبهایم بیداری و بیتابی است؛ بیداری همیشگی و بیتابی جانکاه، تا آنگاه که خداوند، مرا نیز به سرایی که شما در آنید، فرابخواند و به شمایم ملحق گرداند.
اکنون که دخترت، نزدت آمد، خبرها برایت دارد. تو نیز، به اصرار، از او بپرس و گزارش زمانه و احوال پس از رحلتت را بخواه تا برایت بازگوید که چهسان، با اینکه هنوز زمانی از رفتنت نگذشته بود و نام و یادت تازه بود، امتت، همدست و همداستان شدند و به دخترت ستمها کردند.
سلامم بر شما؛ سلام من که اگرچه خواهان ماندن در جوارتانم، اما از سر اضطرار، وداعتان میگویم و به بشارتی که خداوند بر پاداش صابران داده است، دل میبندم.
◾️نهجالبلاغه، خطبهٔ ۲۰۲، ترجمه و توضیح علیاکبر مظاهری، نشر بهنشر، چاپ سوم (دوم این ناشر).
۹۸/۱۱/۹
درباره این سایت